1. a newborn baby
نوزاد،کودک تازه به دنیا آمده
2. to legitimize his newborn daughter, he married her mother
او برای حلال زاده کردن دختر تازه به دنیا آمده اش با مادر او ازدواج کرد.
3. the asininity of punishing a newborn child
حماقت تنبیه کردن یک طفل نوزاد
4. Newborn babies can discriminate between a man's and a woman's voice.
[ترجمه ترگمان]نوزاد تازه متولد شده می تواند بین یک مرد و یک زن تفاوت ایجاد کند
[ترجمه گوگل]نوزادان نوزادان می توانند بین مرد و زن صدایی را تشخیص دهند
5. Breast-feeding is extremely beneficial to the health of newborn babies.
[ترجمه ترگمان]تغذیه از پستان به شدت برای سلامت نوزادان تازه متولد شده مفید است
[ترجمه گوگل]شیردهی برای سلامتی نوزادان بسیار مفید است
6. As my newborn cuddled at my breast, her tiny fingers stroked my skin.
[ترجمه ترگمان]همان طور که نوزاد من در سینه ام نشسته بود، انگشتان کوچک او پوستم را نوازش می کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که نوزادم در سینه من سوزانده بود، انگشتان کوچکش، پوست من را سد کرد
7. Mild jaundice in the newborn is common and often clears without treatment.
[ترجمه ترگمان]یرقان خفیف در نوزاد در نوزاد عادی است و اغلب بدون درمان تمیز می شود
[ترجمه گوگل]زردی خفیف در نوزادان شایع است و اغلب بدون درمان می شود
8. A family dog rescued a newborn boy from the jaws of death.
[ترجمه ترگمان]یک سگ خانواده یک نوزاد تازه متولد شده را از چنگال مرگ نجات داد
[ترجمه گوگل]یک سگ خانوادگی یک پسر تازه متولد شده از فک های مرگ را نجات داد
9. A newborn is ready to bond to its parents.
[ترجمه ترگمان]یک نوزاد آماده پیوند با والدین خود است
[ترجمه گوگل]نوزاد تازه آماده است تا با والدینش ارتباط برقرار کند
10. He cuddled the newborn girl.
[ترجمه ترگمان]او دختر تازه متولد شده را در آغوش گرفته بود
[ترجمه گوگل]او دختر تازه متولد شد
11. Antibodies found in breast milk protect newborn babies against infection.
[ترجمه ترگمان]Antibodies یافت شده در شیر پستان نوزادان تازه متولد شده را در برابر عفونت محافظت می کند
[ترجمه گوگل]آنتیبادی هایی که در شیر مادر یافت می شوند، نوزادان نوزاد را در برابر عفونت نگهداری می کنند
12. Swaddle your newborn baby so that she feels secure.
[ترجمه ترگمان]بچه تازه متولد شده تو را از دست داده تا احساس امنیت کنه
[ترجمه گوگل]نوزاد نوزاد خود را به طوری که او احساس امن است
13. I wouldn't know what to do with a newborn baby.
[ترجمه ترگمان]من نمی دونم با یه بچه تازه متولد شده چه کار کنم
[ترجمه گوگل]من نمی دانم چه باید بکنم با یک نوزاد تازه متولد شده
14. When a baby is newborn, friends, family, and even strangers deluge us with moral support and advice.
[ترجمه ترگمان]زمانی که نوزاد تازه متولد می شود، دوستان، خانواده و حتی غریبه ها با حمایت و مشاوره اخلاقی به ما برخورد می کنند
[ترجمه گوگل]وقتی نوزاد تازه تولد می شود، دوستان، خانواده ها و حتی غریبه ها با حمایت و مشاوره اخلاقی به ما می اندیشند