کلمه جو
صفحه اصلی

pamphleteer


معنی : رساله نویس، جزوه نویس، رساله نویسی کردن
معانی دیگر : رساله نویس (به ویژه سیاسی یا اجتماعی)

انگلیسی به فارسی

رساله نویس، جزوه نویس، رساله نویسی کردن


کتابفروشی، رساله نویس، جزوه نویس، رساله نویسی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a writer or publisher of pamphlets that are often polemical.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pamphleteers, pamphleteering, pamphleteered
• : تعریف: to write, publish, or distribute pamphlets.

• one who writes short booklets or pamphlets
a pamphleteer is a person who writes pamphlets, especially about political subjects.

مترادف و متضاد

رساله نویس (اسم)
pamphleteer

جزوه نویس (اسم)
pamphleteer

رساله نویسی کردن (فعل)
pamphleteer

جملات نمونه

1. He often pamphleteers and lectures in favour of free trade.
[ترجمه ترگمان]او اغلب به نفع تجارت آزاد pamphleteers و سخنرانی می کرد
[ترجمه گوگل]او اغلب کتابفروشان و سخنرانی ها را به نفع تجارت آزاد می کند

2. The best solution is for a pamphleteer to show people how much fun it is to do good.
[ترجمه ترگمان]بهترین راه حل این است که به مردم نشان دهید چقدر کیف دارد که خوب انجام شود
[ترجمه گوگل]بهترین راه حل این است که یک کتابفروشی بنویسد تا نشان دهد مردم چقدر سرگرم کننده هستند که خوب کار کنند

3. In the days when pamphleteers demanded democracy, they were fighting a ruling class whose power and position was obvious to all.
[ترجمه ترگمان]در روزهایی که جزوه نویسان خواستار دموکراسی بودند، آن ها در حال مبارزه با یک طبقه حاکمه بودند که قدرت و موقعیت او برای همگان واضح بود
[ترجمه گوگل]در آن روزها که پرفروشان خواستار دموکراسی بودند، با یک طبقه حاکم مبارزه می کردند که قدرت و موقعیت آن برای همه روشن بود

4. They were defending the right of the pamphleteer to publish ideas that were unpopular in society or inconvenient for the state.
[ترجمه ترگمان]آن ها از حق of برای انتشار ایده هایی که در جامعه منفور بودند و یا برای دولت نامناسب بودند، دفاع می کردند
[ترجمه گوگل]آنها از حق بایگانی برای دفاع از ایده هایی که در جامعه نامطمئن بودند یا برای دولت ناخوشایند بود دفاع می کردند

5. An Anglo-Irish satirist and political pamphleteer, considered one of the greatest masters of English prose and one of the most impassioned satirists of human folly and pretension.
[ترجمه ترگمان]یک هجو نویس انگلیسی - ایرلندی و pamphleteer سیاسی، که یکی از بزرگ ترین استادان نثر انگلیسی محسوب می شود و یکی از the satirists impassioned و pretension است
[ترجمه گوگل]یکی از متفکران مشتاق و انگلیسی Anglo-Irish، یکی از بزرگترین اساتید انگلیسی پروس و یکی از پرطرفدارترین متفکران احمقانه و تظاهر انسانهاست

6. The agriculturists, on the other hand, had been poor and numerous, supported only by pamphleteers.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، agriculturists، تهیدست و بی شماری بودند، و فقط از طریق جزوه نویسان حمایت می شدند
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، کشاورزان از فقر و فراوانی برخوردار بودند و تنها توسط پرفیلدان پشتیبانی می شد

7. As we shall see, one of the effects of the Peloponnesian War was to intensify political activity and pamphleteering.
[ترجمه ترگمان]همانطور که خواهیم دید، یکی از اثرات جنگ Peloponnesian، افزایش فعالیت سیاسی و نشریه pamphleteering بود
[ترجمه گوگل]همانطور که خواهیم دید، یکی از اثرات جنگ پلوپونزیستی، تشدید فعالیت سیاسی و پرفورمنس بود

8. His granddaughter was Dorothea Scott, a friend of several of the regicides and a Quaker pamphleteer and preacher during the 1650s.
[ترجمه ترگمان]نوه اش، دورو ته، یکی از دوستان several از the و کشیش کوی کر during در سال ۱۶۵۰ بود
[ترجمه گوگل]نوه او Dorothea اسکات، یکی از دوستان چندین ریکیدز و یک کتابفروشی Quaker و واعظ در طول 1650 بود

9. As far back as 197 the U. S. Supreme Court said, "Liberty of the press is the right of the lonely pamphleteer . . . as much as of the large metropolitan publisher. "
[ترجمه ترگمان]تا ۱۹۷ سال پیش اس به گفته دادگاه عالی، \" آزادی مطبوعات حق of تنها و یا ناشر بزرگ شهری است \"
[ترجمه گوگل]در همان سال 197 دادگاه عالی ایالات متحده گفت: 'آزادی مطبوعات حق پرفروش بودن تنها است تا آنجا که ناشر بزرگی بزرگ است '

10. But it's also a work whose political agenda is as insistent as a street corner pamphleteer.
[ترجمه ترگمان]اما همچنین کاری است که دستور کار سیاسی آن به اندازه یک خیابان فرعی در خیابان is
[ترجمه گوگل]اما این کار نیز یک کار است که دستور کار سیاسی آن به عنوان یک استاد برجسته گوشه خیابان است

11. As it is I have been forced into becoming a sort of pamphleteer.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل من مجبور شدم که به نوعی تبدیل شوم به یک نوع of شوم
[ترجمه گوگل]همانطور که من مجبور به تبدیل شدن به نوعی کتابفروشی شده ام


کلمات دیگر: