1. she estated half of her property in her nephew
نیمی از ملک خود را به برادرزاده اش بخشید.
2. I watched my 2-year-old nephew toddling around after his puppy.
[ترجمه مرتضی طوسی] من برادرزاده ی 2 ساله ام را در حالی که دور سگش جست و خیز میکرد دیدم
[ترجمه ترگمان]من پسر ۲ ساله - م رو دیدم که دنبال his
[ترجمه گوگل]من برادرزاده 2 سالهم را بعد از توله سگم به دنیا آوردم
3. He was a nephew of my friend.
[ترجمه ترگمان]او برادرزاده دوست من بود
[ترجمه گوگل]او برادرزاده دوست من بود
4. He asked his nephew to execute his will.
[ترجمه ترگمان]از برادرزاده خود خواست که وصیت نامه خود را اجرا کند
[ترجمه گوگل]او از خواهرزاده خواسته بود که اراده اش را اجرا کند
5. He gave his foolish nephew some seasonable advice.
[ترجمه ترگمان]سپس به برادرزاده احمقانه خود گوش داد و مدتی به او نصیحت کرد
[ترجمه گوگل]او برادرزاده احمقانه خود را به توصیه های فصلی داد
6. Gray caught smallpox from his nephew.
[ترجمه ترگمان]گری از برادرزاده خود آبله گرفته بود
[ترجمه گوگل]خاکستری از برادرزاده او گریخته است
7. She has a nephew who is just ten years of age.
[ترجمه ترگمان]a دارد که فقط ده سال دارد
[ترجمه گوگل]او یک برادرزاده دارد که فقط ده سال سن دارد
8. They were murmuring about the boss's nephew getting the job.
[ترجمه ترگمان]داشتند درباره برادرزاده سرکارگر زمزمه می کردند که کار را انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد برادرزاده رئیس بر این کار شگفت زده شدند
9. Stanley, come and say hello to your nephew.
[ترجمه ترگمان](استنلی)، بیا به برادرزاده خودت سلام کن
[ترجمه گوگل]استنلی، بیایید و برادرزاده خود سلام کنید
10. He entrusted his nephew with the task.
[ترجمه ترگمان]او برادرزاده اش را با این وظیفه به عهده گرفت
[ترجمه گوگل]او برادرزاده خود را با این وظیفه سپرد
11. She inflicted her nephew on them for the weekend.
[ترجمه ترگمان]او برادرزاده اش را برای آخر هفته به آن ها تحمیل کرد
[ترجمه گوگل]او برادرزاده اش را برای آخر هفته به آنها اعمال کرد
12. He entrusted the task to his nephew.
[ترجمه ترگمان]این ماموریت را به برادرزاده خود واگذار کرد
[ترجمه گوگل]او این وظیفه را به برادرزاده خود سپرد
13. My nephew is just setting out on a career in journalism.
[ترجمه ترگمان]برادرزاده من در حال حاضر شغلی در زمینه روزنامه نگاری در دست دارد
[ترجمه گوگل]خواهرزادهم فقط در حرفه ای در روزنامه نگاری قرار دارد
14. I took my two-year old nephew down to the beach with his bucket and spade.
[ترجمه ترگمان]من پسر خواهر دو سال - م رو با سطل و بیل - م بردم ساحل
[ترجمه گوگل]من برادرزاده دوساله خودم را با سطل و بیل خودم به ساحل بردم