1. And so what if nomadism was about to go out, phut, like a candle, the whole world over?
[ترجمه ترگمان]تازه چه می شد اگر کریک در شرف بیرون رفتن بود، مثل شمع، کل دنیا؟
[ترجمه گوگل]و اگر چه اگر عشایر بیرون بیایند، فت و شلواری مثل یک شمع، کل دنیا را می کنند
2. Nomadism has always been at odds with the fixed boundaries of the nation state, and over the last few decades controversial government programmes have forced most Bajau to settle on land.
[ترجمه ترگمان]nomadism همواره با مرزه ای ثابت کشور مخالف بوده است، و در چند دهه گذشته، برنامه های بحث برانگیز دولت بیشتر Bajau را مجبور کرده است که بر روی زمین ساکن شوند
[ترجمه گوگل]اسطوره گرایی همواره با مرزهای ثابت دولت ملت مواجه بوده است و طی چند دهه گذشته برنامه های حکومتی اختلاف آمیز، اغلب باجیو را مجبور کرده است که در زمین بماند
3. Nomadism and tribal culture collides with chic style and couture mentality.
[ترجمه ترگمان]nomadism و فرهنگ قبیله ای با سبک شیک و طرز تفکر زنانه درهم برخورد می کنند
[ترجمه گوگل]اسطوره گرایی و فرهنگ قبیله ای با سبک شیک و روحیه روان شناسی برخورد می کند
4. Imbued with a bureaucratic aversion to nomadism and a Victorian relish for the Hindu caste system, they adjudged many Indian tribesmen, Pardhis included, to be preordained crooks.
[ترجمه ترگمان]آن ها با تنفر بروکراتیک از nomadism و لذت ویکتوریایی برای سیستم طبقه هندو، بسیاری از افراد قبایل هندی را با نام Pardhis که قرار بود آن را کلاه بردار قرار دهند، مورد ارزیابی قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها به دلیل نارضایتی بوروکراتیک به عشایر و عشایر ویکتوریائی برای سیستم کاسه هندو، تحت تاثیر قرار گرفتند و بسیاری از قبیله های هندی را نیز به قتل رساندند
5. The study of nomadism mainly involves human, stockbreeding and the environment.
[ترجمه ترگمان]مطالعه of عمدتا شامل انسان، stockbreeding و محیط زیست است
[ترجمه گوگل]مطالعه عشایری نژاد به طور عمده شامل انسان، دامداری و محیط زیست می شود
6. "nomadism" model---the interaction between nomads and environments is displayed.
[ترجمه ترگمان]مدل \"nomadism\" - - تعامل بین عشایر و محیط ها نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]مدل «عشایر گرایی» --- تعامل میان عشایر و محیط نمایش داده می شود
7. The literature of this new nomadism, represented by Salman Rushdie, is full of multiple cultural references colliding and colluding in robust, vital play.
[ترجمه ترگمان]تاریخچه این nomadism جدید، که توسط سلمان رشدی ارایه شد، مملو از منابع متعدد فرهنگی است که در حال برخورد و مشارکت در بازی قوی و حیاتی است
[ترجمه گوگل]ادبیات این عشایر جدید، که توسط سلمان روشدی معرفی شده است، پر از چندین منبع فرهنگی است که در بازی قوی و حیاتی برخورد کرده و با هم مخالفت می کنند
8. The nomadism now emerging is different from, and involves much more than, merely making journeys.
[ترجمه ترگمان]The که در حال حاضر در حال ظهور است متفاوت است و بسیار بیشتر از آن است که سفر را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]عشایر که اکنون در حال ظهور هستند متفاوت است و شامل بیش از آن، صرفا سفر است
9. But although nomadism and travel can coincide, they need not.
[ترجمه ترگمان]اما اگر چه nomadism و سفر می توانند همزمان شوند، نیازی به این کار ندارند
[ترجمه گوگل]اما اگرچه عشایر و سفر می توانند هماهنگ شوند، اما نیازی نیست
10. Nomadism, most believe, tends to bring people who are already close, such as family members, even closer.
[ترجمه ترگمان]nomadism، به اعتقاد اکثر افراد، تمایل دارد تا افرادی را بیاورد که در حال حاضر نزدیک هستند، از جمله اعضای خانواده، حتی نزدیک تر
[ترجمه گوگل]نومیدیسم، بیشتر اعتقاد دارد، تمایل دارد افرادی را که قبلا نزدیک هستند، مانند اعضای خانواده، حتی نزدیکتر کنند
11. It occupies special position- joint of agriculture and nomadism civilization, and also it is the most important strategic field, so the whole area is still creative and ascensive.
[ترجمه ترگمان]آن جایگاه ویژه ای برای تمدن و تمدن nomadism دارد و همچنین مهم ترین زمینه استراتژیک است، بنابراین کل منطقه هنوز خلاق و ascensive است
[ترجمه گوگل]این جایگاه خاصی از تمدن کشاورزی و عشایر را اشغال می کند و همچنین مهم ترین زمینه استراتژیک است، بنابراین کل منطقه هنوز خلاق و پرطراوت است
12. It is said that Naipaul is a transmigrant writer, a nomadism writer, a free writer, a world writer, and a real literary master.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که Naipaul نویسنده transmigrant، نویسنده nomadism، نویسنده آزاد، نویسنده جهانی و یک استاد ادبی واقعی است
[ترجمه گوگل]گفته شده است که نایپول یک نویسنده مهاجر است، نویسنده نویسندگی عشایر، نویسندۀ آزاد، نویسندۀ جهانی و استاد ادبی واقعی است
13. In particular, it will usher in a new version of a very old idea: nomadism.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، آن یک نسخه جدید از یک ایده بسیار قدیمی را هدایت می کند: nomadism
[ترجمه گوگل]به طور خاص، آن را در یک نسخه جدید از یک ایده بسیار قدیمی: nomadism
14. For this the authors cannot be blamed, since the underlying technologies of genuine and everyday nomadism did not exist even as recently as a decade ago.
[ترجمه ترگمان]برای این کار نویسندگان نمی توانند مورد سرزنش قرار گیرند، زیرا تکنولوژی های اساسی of حقیقی و روزمره حتی تا یک دهه پیش وجود نداشتند
[ترجمه گوگل]برای این کار نویسندگان نمی توانند سرزنش شوند، چرا که تکنولوژی های زیربنایی عشایر واقعی و روزمره حتی تا چند دهه پیش وجود نداشت