1. pang of conscience
عذاب وجدان
2. she felt a sudden pang of nostalgia for her mother
ناگهان برای مادرش احساس دلتنگی کرد.
3. Except for a small pang, her headache has gone.
[ترجمه ترگمان]به جز یک درد کوچک، سردردش قطع شده است
[ترجمه گوگل]به جز یک پنگ کوچک، سردرد او رفته است
4. He experienced a sudden pang of conscience.
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس ناراحتی وجدان به او دست داد
[ترجمه گوگل]او ناگهان احساس وجدان را تجربه کرد
5. She felt a pang of envy at the thought of his success.
[ترجمه ترگمان]از این که موفق شده بود احساس حسادت کند
[ترجمه گوگل]او به خاطر موفقیتش احساس غم و اندوه کرد
6. She experienced a sharp pang of disappointment.
[ترجمه ترگمان]از شدت ناامیدی احساس ناراحتی شدیدی کرد
[ترجمه گوگل]او یک تند تند از ناامیدی را تجربه کرد
7. Claudia felt a deep pang of sorrow for her sister.
[ترجمه ترگمان]کلودیا احساس ناراحتی شدیدی نسبت به خواهرش احساس کرد
[ترجمه گوگل]کلودیا احساس خجالت عمیق برای خواهرش داشت
8. With a pang she recalled the last time she had seen him.
[ترجمه ترگمان]این آخرین باری بود که او را دیده بود
[ترجمه گوگل]او با آخرین ضربه او آخرین بار او را دیده بود
9. She remembered with a pang of guilt that she hadn't called her mother.
[ترجمه ترگمان]او با احساس گناه به یاد آورد که او را مادرش صدا نزده بود
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت از گناه یاد می کرد که مادرش را ندیده بود
10. Claudia felt a deep pang of sorrow for the woman.
[ترجمه ترگمان]کلودیا احساس ناراحتی شدیدی نسبت به آن زن احساس کرد
[ترجمه گوگل]کلودیا احساس غم و اندوه عمیق برای زن داشت
11. She looked at Susan and saw with a pang how tired and frail she seemed.
[ترجمه ترگمان]به سوزان نگاه کرد و با دردی شدید و ضعیف به نظر رسید
[ترجمه گوگل]او به سوزان نگاه کرد و با یک پنگ دید که چقدر خسته و ضعیف به نظر می رسید
12. She felt a little pang of jealousy.
[ترجمه ترگمان]کمی احساس حسادت می کرد
[ترجمه گوگل]او حس کمی از حسادت را احساس کرد
13. A sharp pang of guilt shot through him.
[ترجمه ترگمان]دردی شدید از احساس گناه بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]یک ضربه شدید از گناه از طریق او شلیک شد
14. For a moment she felt a pang of guilt about the way she was treating him.
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه احساس گناه شدیدی نسبت به نحوه درمانش به او دست داد
[ترجمه گوگل]برای یک لحظه او احساس گناه در مورد نحوه درمان او را احساس کرد