1. an oddity of nature
خارق العاده،عجیب الخلقه
2. the oddity of that situation
غیر عادی بودن آن وضع
3. Carlson noticed another oddity; his plant had bloomed twice.
[ترجمه ترگمان]کارلسون متوجه یه آدم عجیب دیگه شده بود، plant دو بار رشد کرده بود
[ترجمه گوگل]کارلسون عجیب و غریب دیگری را متوجه شد؛ گیاه او دو بار شکوفه شده بود
4. She suddenly realized the oddity of her remark and blushed.
[ترجمه ترگمان]ناگهان متوجه تغییر عقیده او شد و سرخ شد
[ترجمه گوگل]او به طور ناگهانی عجیب و غریب از علامت خود را متوجه شد و سرخ کرد
5. I noticed the oddity of his behaviour.
[ترجمه ترگمان]این رفتار عجیب و غریب رفتار او را درک می کردم
[ترجمه گوگل]من عجیب و غریب رفتار او را متوجه شدم
6. I was puzzled by the oddity of her behaviour.
[ترجمه ترگمان]از طرز رفتار او گیج شده بودم
[ترجمه گوگل]من از عجیب بودن رفتار او متعجب شدم
7. A white buffalo is an animal oddity.
[ترجمه ترگمان]یک بوفالو سفید آدم عجیبی است
[ترجمه گوگل]یک بوفالو سفید یک عجیب و غریب حیوانی است
8. Horton was considered an oddity by most eastern cognoscenti, and his school and company at best a noble experiment.
[ترجمه ترگمان]Horton از نظر most eastern، و مدرسه و شرکت او در بهترین تجارب noble مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]هورتون در اکثر شناخت های شرق، عجیب بود، و مدرسه و شرکت او در بهترین حالت یک تجربه نجیب بود
9. There were those who found him an oddity and some who were repelled by his right-wing and reactionary views.
[ترجمه ترگمان]کسانی بودند که او را آدم عجیب و غریبی می یافتند که از جناح راست و جناح راست او بیزار بودند
[ترجمه گوگل]کسانی بودند که او را عجیب و غریب یافتند و بعضی از آنها که توسط دیدگاههای راست و ارتجاع خود دچار افسردگی شده بودند
10. The oddity of the situation didn't seem to bother her at all.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسید که اوضاع بدتر از این هم او را ناراحت کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که عجیب بودن این وضعیت او را نگران نکن
11. The band is certainly the oddity: a teenybop group composed of teenyboppers.
[ترجمه ترگمان]این گروه قطعا عجیب و غریب است: یک گروه teenybop متشکل از teenyboppers
[ترجمه گوگل]این گروه مطمئنا عجیب و غریب است که یک گروه خدمتکار متشکل از teenyboppers است
12. Their very oddity deterred him from doing so.
[ترجمه ترگمان]این نظر عجیب و غریب آن ها او را از این کار منصرف می کرد
[ترجمه گوگل]بسیار عجیب و غریب او را از انجام این کار جلوگیری کرد
13. Losing my hair made me feel an oddity.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن موهایم، احساس عجیبی به من دست داد
[ترجمه گوگل]از دست دادن موم باعث شد من احساس تنهایی کنم
14. Another definite oddity of the PS3's output is that the overscan color is whatever was being output in the last pixel of the previous scanline.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از oddity بودن خروجی PS۳ این است که رنگ overscan هر چیزی است که در آخرین پیکسل of قبلی تولید شده باشد
[ترجمه گوگل]عجیب و غریب دیگر از خروجی PS3 این است که رنگ overscan هر چیزی که در پیکسل قبلی اسکنر قبلی نمایش داده می شود