کلمه جو
صفحه اصلی

newsworthy


معنی : مهم، قابل انتشار، جالب و بموقع
معانی دیگر : قابل ذکر در اخبار، گزارش کردنی، جالب، قابل توجه عامه برای درج در روزنامه

انگلیسی به فارسی

قابل توجه عامه برای درج در روزنامه، قابل انتشار، جالب و به موقع


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: worthy to be reported as news.
متضاد: unremarkable

• worthy of reporting; timely, important, interesting
something that is newsworthy is sufficiently interesting to be reported as news on the radio or television or in the newspapers.

مترادف و متضاد

مهم (صفت)
serious, main, principal, great, important, significant, earnest, all-important, fateful, substantial, grave, weighty, consequential, considerable, momentous, earthshaking, epochal, newsworthy, overriding, significative

قابل انتشار (صفت)
newsworthy

جالب و به موقع (صفت)
newsworthy

important


Synonyms: consequential, critical, crucial, essential, far-reaching, front-page, great, influential, material, meaningful, momentous, of note, of substance, paramount, relevant, serious, significant, urgent, vital


جملات نمونه

1. The number of deaths makes the story newsworthy.
[ترجمه ترگمان]شمار تلفات این داستان را از نظر ارزش خبری تولید می کند
[ترجمه گوگل]تعداد مرگ و میر داستان را قابل توجه می کند

2. Nothing newsworthy ever happens around here. It's so boring.
[ترجمه ترگمان]هیچ اتفاقی در این اطراف رخ نمیده خیلی خسته کننده است
[ترجمه گوگل]در اینجا هیچ چیز قابل توجهی نیست خیلی کسل کننده است

3. Nothing very newsworthy happened last week.
[ترجمه ترگمان]هفته پیش هیچ اتفاقی نیفتاد
[ترجمه گوگل]در هفته گذشته هیچ چیز بسیار قابل توجهی رخ نداد

4. But to Profumo's bad luck, other newsworthy circumstances were available to salt the story.
[ترجمه ترگمان]اما برای بخت بد، شرایط جالب دیگری در دسترس بود تا داستان را نمک بزند
[ترجمه گوگل]اما به بدبختی Profumo، دیگر شرایط قابل توجهی برای نوشیدن این داستان وجود داشت

5. Near misses are certainly much less newsworthy than injuries or deaths.
[ترجمه ترگمان]در نزدیکی خطاهای نزدیک، نسبت به جراحت یا مرگ، از ارزش خبری کمتری برخوردار هستند
[ترجمه گوگل]نزدیک شدن به اشتباه قطعا بسیار کمتر از آزار یا مرگ است

6. While journalists pursue newsworthy events, business-oriented management often makes decisions based on business considerations.
[ترجمه ترگمان]در حالی که روزنامه نگاران، رویداده ای خبری را دنبال می کنند، مدیریت تجارت محور اغلب تصمیمات مبتنی بر ملاحظات تجاری می گیرد
[ترجمه گوگل]در حالی که روزنامه نگاران دنبال رویدادهای قابل توجه هستند، مدیریت کسب و کار اغلب تصمیمات را بر اساس ملاحظات تجاری می گیرد

7. It would really be newsworthy if I had seen the left side move while the left brain was being stimulated.
[ترجمه ترگمان]اگر قسمت چپ حرکت را دیده باشم، واقعا خوب خواهد بود در حالی که نیم کره چپ تحریک شده است
[ترجمه گوگل]این واقعا قابل توجه بود اگر من حرکت سمت چپ را دیدم در حالی که مغز چپ تحریک شد

8. It is the most newsworthy item since the Dodgers failed to sell out their playoff games.
[ترجمه ترگمان]از زمانی که تیم Dodgers نتوانستند بازی های حذفی را به فروش برسانند، این مهم ترین مورد است
[ترجمه گوگل]این مهم ترین مورد از زمانی که Dodgers موفق به فروش بازی های پلی آف خود نشد

9. Very little that was newsworthy was said at the conference.
[ترجمه ترگمان]در این کنفرانس خبری بسیار ناچیز بود
[ترجمه گوگل]در این کنفرانس، بسیار کوچک بود که قابل توجه بود

10. His comments about the Internet were newsworthy because the company has offered few details about its plans.
[ترجمه ترگمان]نظرات او در مورد اینترنت ارزش خبری دارند، زیرا شرکت جزئیاتی درباره برنامه های خود ارائه کرده است
[ترجمه گوگل]نظراتش در مورد اینترنت از اهمیت زیادی برخوردار بود زیرا این شرکت جزئیات جزئی در مورد برنامه هایش ارائه داده است

11. Normally, there's never anything newsworthy about my life, but that all changed last Thursday.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، هیچ چیز مهمی در مورد زندگی من وجود ندارد، اما همه چیز پنجشنبه گذشته تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]به طور معمول، در مورد زندگی من هرگز چیز قابل توجهی نیست، اما این همه پنجشنبه گذشته تغییر کرده است

12. Media coverage of newsworthy cases has become so pervasive that picking an untainted jury can take weeks or sometimes even months.
[ترجمه ترگمان]پوشش رسانه ای موارد خبری بسیار فراگیر شده است که انتخاب یک هیات منصفه مخدوش می تواند هفته ها و یا حتی چند ماه طول بکشد
[ترجمه گوگل]پوشش رسانه ای از موارد قابل توجه به این موضوع فراگیر شده است که انتخاب هیئت داوران نا مشخص ممکن است چند هفته یا حتی چند ماه طول بکشد

13. It is this which makes chemical accidents so newsworthy . Fortunately, they are extremely rare.
[ترجمه ترگمان]این امر باعث می شود که حوادث شیمیایی از نظر ارزش خبری داشته باشند خوشبختانه، آن ها بسیار نادر هستند
[ترجمه گوگل]این چیزی است که باعث ایجاد حوادث شیمیایی می شود خوشبختانه، آنها بسیار نادر هستند

14. The same holds for more common, less newsworthy acts — working in soup kitchens, taking pets to people in nursing homes, helping strangers find their way, being neighborly.
[ترجمه ترگمان]همین کار برای چیزهای مشترک، کم تر از ارزش خبری، کار در آشپزخانه سوپ، گرفتن حیوانات خانگی به افراد در خانه های سالمندان، کمک به غریبه ها در یافتن راه خود و همسایگی دوستانه، صادق است
[ترجمه گوگل]همین امر برای اقدامات معمول تر و کمتر قابل توجه است - کار کردن در آشپزخانه های سوپ، گرفتن حیوانات خانگی به افراد در خانه های سالمندان، کمک به غریبه ها در راه خود، همسایگی

پیشنهاد کاربران

دارای ارزش خبری

داغ، ( خبر داغ )

خبرساز

adjective
[more newsworthy; most newsworthy] :
🔴 interesting or important enough to report as news
◀️ a newsworthy story
◀️
You announcing you're still a virgin is like Billie Eilish announcing she's depressed. Why don't you say something more newsworthy, like you took a shower?


کلمات دیگر: