1. his opportune words
سخنان بموقع او
2. he declared his candidacy at a most opportune moment
او در لحظه ی بسیار مناسبی نامزدی (انتخاباتی) خود را اعلام کرد.
3. I waited, hoping for an opportune moment to discuss the possibility of a raise.
[ترجمه ترگمان]منتظر ماندم تا فرصت مناسب پیدا کنم
[ترجمه گوگل]منتظر بودم تا لحظه ای مناسب برای بحث در مورد امکان افزایش قیمت ها روبرو شوم
4. This would seem to be an opportune moment for reviving our development plan.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این یک فرصت مناسب برای احیای برنامه توسعه است
[ترجمه گوگل]این به نظر می رسد یک لحظه مناسب برای احیای برنامه توسعه ما است
5. The timing of our statement is very opportune.
[ترجمه ترگمان]زمان صدور بیانیه ما بسیار مناسب است
[ترجمه گوگل]زمان بندی بیانیه ما بسیار مناسب است
6. Time / The present is opportune for planting trees.
[ترجمه ترگمان]زمان \/ زمان حاضر برای کاشت درختان مناسب است
[ترجمه گوگل]زمان / در حال حاضر برای کاشت درخت مناسب است
7. The law reforms were opportune and important.
[ترجمه ترگمان]اصلاحات قانونی مناسب و مهم بودند
[ترجمه گوگل]اصلاحات قانون مناسب و مهم بودند
8. The timing of the meetings was opportune.
[ترجمه ترگمان]زمان بندی جلسات به موقع بود
[ترجمه گوگل]زمان برگزاری جلسات مناسب بود
9. It makes it all the more opportune.
[ترجمه ترگمان] این باعث میشه که هر چی بهتر باشه
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که همه چیز مناسب تر باشد
10. The announcement Tuesday may have come at an opportune time.
[ترجمه ترگمان]اعلام روز سه شنبه ممکن است به موقع مناسب باشد
[ترجمه گوگل]این اعلامیه سه شنبه ممکن است در یک زمان مناسب برگزار شود
11. This seemed like an opportune moment to ask the government to mount a tree-planting program.
[ترجمه ترگمان]این به نظر یک لحظه مناسب برای درخواست از دولت برای سوار کردن یک برنامه کاشت درخت بود
[ترجمه گوگل]این به نظر می رسد یک لحظه مناسب برای درخواست دولت برای نصب یک برنامه درخت کاشت
12. It would have to wait for a more opportune time, she decided, and replaced the receiver.
[ترجمه ترگمان]او تصمیمش را گرفت و گوشی را گذاشت
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت تا زمان مناسب تر صبر کند و گیرنده را جایگزین کرد
13. The timing was opportune because Ned was able to take a year out from his university course.
[ترجمه ترگمان]زمانبندی مناسب بود چون ند توانست یک سال از دانشگاه خود بیرون برود
[ترجمه گوگل]زمان مناسب بود زیرا Ned قادر به گرفتن یک سال از دوره دانشگاه بود
14. Your arrival was most opportune.
[ترجمه ترگمان]آمدن شما بسیار مناسب بود
[ترجمه گوگل]ورود شما مناسب تر بود
15. I waited, hoping for an opportune moment to discuss the possibility of my earning a little money.
[ترجمه ترگمان]منتظر ماندم تا فرصت مناسبی پیدا کنم تا درباره امکان به دست آوردن یک کمی پول حرف بزنم
[ترجمه گوگل]من انتظار داشتم که لحظه ای مناسب برای بحث در مورد احتمال درآمد من کمی پول بدهم