کلمه جو
صفحه اصلی

neighboring


معنی : همسایه، اهل محل
معانی دیگر : دیواربه دیوار، مجاور، همجوار، نزدیک به هم، نزدیک one of the neighboring villages یکی از روستاهای مجاور

انگلیسی به فارسی

همسایه، دیواربه دیوار، مجاور، همجوار، نزدیک به هم، نزدیک


همسایه، اهل محل


انگلیسی به انگلیسی

• in the area of; close to; in the vicinity of (also neighbouring)

صفت ( adjective )
• : تعریف: situated near or adjacent.
مترادف: adjacent, adjoining, contiguous, nearby, proximate
مشابه: close, next, surrounding

- the neighboring villages
[ترجمه ترگمان] روستاهای مجاور
[ترجمه گوگل] روستاهای همسایه

مترادف و متضاد

همسایه (اسم)
neighbor, neighbouring, neighboring

اهل محل (اسم)
neighbor, neighbouring, vicinage, neighboring

جملات نمونه

1. the neighboring countries wanted to walk in and take over
کشورهای همسایه می خواستند بیایند و صاحب اختیار بشوند.

2. one of the neighboring villages
یکی از روستاهای مجاور

3. a visit to a neighboring town
مسافرت به یک شهر مجاور

4. the earth and its neighboring planets
کره ی زمین و سیارات همجوار آن

5. the sound alliance of these two neighboring countries
اتحاد استوار این دو کشور همجوار

6. to build up good will among neighboring nations
حسن نیت ملل همجوار را تقویت کردن

7. to encroach on the territory of a neighboring country
به سرزمین کشور همسایه تجاوز کردن

8. he repeated his country's desire for friendly relations with all neighboring countries
او تمایل کشور خود را برای برقراری روابط دوستانه با همه ی کشورهای همجوار تکرار کرد.

9. The neighboring kingdoms, in manpower and resources are still overwhelmingly powerful as compared to yourselves.
[ترجمه ترگمان]در کشور همسایه، در نیروی انسانی و منابع، در مقایسه با خودتان، هنوز به شدت قدرتمند هستند
[ترجمه گوگل]پادشاهی های همسایه، در نیروی انسانی و منابع هنوز در قبال خودشان قدرتمند هستند

10. Stretching plus folding lead to mixing by distancing neighboring points and bringing distant points into close proximity.
[ترجمه ترگمان]کشش و کشش بیشتر باعث می شود تا با فاصله گرفتن از نقاط مجاور ترکیب شود و نقاط دور را به هم نزدیک کند
[ترجمه گوگل]کشش به علاوه وارونه باعث می شود که اختلاط نقاط همسایگی باهم متصل شود و نقاط دور را به نزدیکی نزدیک بیاورد

11. BDownstairs, at the neighboring La Colonial Market, an employee barbecues chicken in a black kettle on the sidewalk.
[ترجمه ترگمان]BDownstairs، در حوالی بازار La، یک مرغ کباب کننده در یک کتری سیاه روی پیاده رو درست می کرد
[ترجمه گوگل]BDownstairs، در بازار همسایه La Colonial، یک کارمند باربی مرغ در کتری سیاه و سفید در پیاده رو

12. The Zulus conquered all the neighboring tribes.
[ترجمه ترگمان]Zulus همه قبایل مجاور را فتح کردند
[ترجمه گوگل]زولوس تمام قبایل همسایه را به دست آورد

13. Neighboring Nelson and Walsh counties also suffered millions of dollars in crop damage from the storms -- and drought.
[ترجمه ترگمان]همسایه نلسون و والش این کشور نیز از طوفان ها و خشکسالی میلیونها دلار رنج برده اند
[ترجمه گوگل]همسایگی نلسون و والش نیز میلیون ها دلار خرابی محصول از طوفان و خشکسالی را متحمل شد

14. Already visibility was so restricted that neighboring ships in the formation could scarcely see each other.
[ترجمه ترگمان]دیده بود که کشتی های مجاور دیگر به ندرت یکدیگر را می بینند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر دید قابل ملاحظه ای بود که کشتی های همسایه در شکل گیری به ندرت می توانند یکدیگر را ببینند

15. O Railroad museums, two neighboring institutions on the western side of downtown Baltimore.
[ترجمه ترگمان]ای موزه های راه آهن، دو موسسه همسایه در قسمت غربی مرکز بالتیمور
[ترجمه گوگل]O موزه های راه آهن، دو موسسه همسایه در سمت غربی مرکز شهر بالتیمور

16. The neighboring Persian Gulf is even more volatile.
[ترجمه ترگمان]خلیج فارس همسایه حتی از این هم more است
[ترجمه گوگل]همسایه خلیج فارس حتی فراتر از این است

17. All the neighboring values had been tested but this particular exact set of circumstances had not.
[ترجمه ترگمان]تمام مقادیر مجاور مورد آزمایش قرار گرفته بودند اما این مجموعه دقیق از شرایط موجود نبود
[ترجمه گوگل]تمام مقادیر همسایگی مورد آزمایش قرار گرفته است، اما این شرایط خاص دقیق مشخص نشده است

18. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

one of the neighboring villages

یکی از روستاهای مجاور


پیشنهاد کاربران

همسایه

اطراف


کلمات دیگر: