کلمه جو
صفحه اصلی

optical


معنی : چشمی، بصری، وابسته به بینایی
معانی دیگر : وابسته به حس بینایی، عینی، دیدی، دیداری، نوری

انگلیسی به فارسی

نوری، بصری


نوری، بصری، چشمی، وابسته به بینایی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: optically (adv.)
(1) تعریف: of or concerning the sense of sight or the eye.

- optical defects
[ترجمه ترگمان] نقص های نوری
[ترجمه گوگل] نقص های نوری

(2) تعریف: of or concerning the science of sight and the properties of light; optic.

(3) تعریف: intended or produced to improve vision.

- optical lenses
[ترجمه ترگمان] لنزهای نوری
[ترجمه گوگل] لنزهای نوری

(4) تعریف: concerning, employing, or transmitting light.

- optical fibers
[ترجمه ترگمان] الیاف نوری
[ترجمه گوگل] فیبر نوری

(5) تعریف: of or concerning opticians and their work.

• visional; of the eye; of vision
optical instruments, devices, or processes involve or relate to vision or light.
optical means relating to the way that things appear to people.

دیکشنری تخصصی

[سینما] نوری - نوار صدای مغناطیسی یا اپتیک - روشی در مونتاژ صحنه ها - افه تصویری - به کار بردن شخصیتهای کارتون همراه با صحنه های زنده
[برق و الکترونیک] نوری
[ریاضیات] مربوط به چشم، چشمی

مترادف و متضاد

چشمی (صفت)
optic, ocular, optical

بصری (صفت)
visual, optic, ocular, optical

وابسته به بینایی (صفت)
visible, optic, optical

جملات نمونه

1. optical instruments
ابزارهای دیدشی (بصری)

2. an optical illusion
خطای بینایی (باصره)

3. A mirage is an optical illusion.
[ترجمه ترگمان]یک سراب، یک سراب نوری است
[ترجمه گوگل]یک معجزه توهم نوری است

4. Telescopes and microscopes are optical instruments.
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ و میکروسکوپ ابزارهای نوری هستند
[ترجمه گوگل]تلسکوپ و میکروسکوپ ابزار نوری است

5. Their pilots are guided by an infrared optical system that shows images clearly even at night.
[ترجمه ترگمان]خلبانان آن ها توسط یک سیستم نوری مادون قرمز هدایت می شوند که تصاویر را به وضوح حتی در شب نشان می دهد
[ترجمه گوگل]خلبانان آنها با یک سیستم نوری مادون قرمز هدایت میشوند که تصاویر را به وضوح حتی در شب نشان می دهد

6. They concentrated on better definition of the optical image.
[ترجمه ترگمان]آن ها بر روی تعریف بهتری از تصویر نوری تمرکز کردند
[ترجمه گوگل]آنها در تعریف بهتر تصویر نوری متمرکز شدند

7. The camera combines rugged reliability with unequalled optical performance and speed.
[ترجمه ترگمان]این دوربین قابلیت اطمینان ناهموار را با عملکرد نوری بینظیر و سرعت ترکیب می کند
[ترجمه گوگل]این دوربین قابلیت اعتماد ناپذیری با عملکرد و سرعت نوری بی نظیر دارد

8. The data is captured by an optical scanner.
[ترجمه ترگمان]داده ها توسط یک اسکنر نوری ثبت می شوند
[ترجمه گوگل]اطلاعات توسط یک اسکنر نوری گرفته شده است

9. These optical fibres may be used for new sorts of telephony.
[ترجمه ترگمان]این فیبرهای نوری ممکن است برای انواع جدیدی از تلفن استفاده شوند
[ترجمه گوگل]این فیبرهای نوری را می توان برای انواع جدیدی از تلفن ها استفاده کرد

10. He has an optical defect.
[ترجمه ترگمان]او یک نقص نوری دارد
[ترجمه گوگل]او نقص نوری دارد

11. A sensor channels the light signal along an optical fibre.
[ترجمه ترگمان]یک سنسور، سیگنال نور را در امتداد یک فیبر نوری هدایت می کند
[ترجمه گوگل]سنسور سیگنال نور را در امتداد یک فیبر نوری کانال می کند

12. Indeed, their optical properties reflect a non-biological origin.
[ترجمه ترگمان]در واقع، خواص اپتیکی آن ها منعکس کننده یک منشا غیر زیستی است
[ترجمه گوگل]در واقع خواص نوری آنها منشأ غیر بیولوژیکی است

13. The firm designs and sells magnetic and optical sensors for use on factory production lines.
[ترجمه ترگمان]طراحی و فروش حسگرهای مغناطیسی و نوری برای استفاده در خطوط تولید کارخانه
[ترجمه گوگل]این شرکت طراحی و فروش سنسورهای مغناطیسی و نور را برای استفاده در خطوط تولید کارخانه طراحی می کند

14. The recent enthusiasm for optical fibres is the result of dramatic advances in optical purity.
[ترجمه ترگمان]اشتیاق اخیر برای فیبر نوری ناشی از پیشرفت های چشمگیر در خلوص نوری است
[ترجمه گوگل]شور و شوق اخیر برای فیبر نوری، نتیجه پیشرفت چشمگیر خلوص نوری است

15. The large memory requirements suggest the use of optical disc storage.
[ترجمه ترگمان]الزامات حافظه بزرگ استفاده از ذخیره سازی دیسک نوری را پیشنهاد می کنند
[ترجمه گوگل]نیازهای حافظه بزرگ نشان می دهد که استفاده از ذخیره سازی دیسک های نوری

an optical illusion

خطای بینایی (باصره)


optical instruments

ابزارهای دیدشی (بصری)


پیشنهاد کاربران

گستره

اوپتیکال= چشمی

optical ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: اپتیکی
تعریف: مربوط به اپتیک|||متـ . نوری


کلمات دیگر: