1. a northbound train
ترن عازم شمال
2. A 25 mile traffic jam clogged the northbound carriageway of the M
[ترجمه ترگمان]یک حرکت ۲۵ مایلی ترافیک، قسمت شمال شرقی را مسدود کرده بود
[ترجمه گوگل]یک تله ترافیک 25 مایل مسکونی راهروی شمالی M را مسدود کرد
3. Northbound traffic may be delayed because of an accident on the motorway.
[ترجمه ترگمان]ممکن است ترافیک هوایی به دلیل تصادف در بزرگراه به تاخیر بیفتد
[ترجمه گوگل]ترافیک ناحیه شمالی ممکن است به دلیل تصادف در بزرگراه به تأخیر افتاده باشد
4. Traffic in the northbound lane is at a complete standstill.
[ترجمه ترگمان]ترافیک در بخش شمال یک وقفه کامل است
[ترجمه گوگل]ترافیک در خط شمال بغداد کاملا متوقف شده است
5. A 20-mile jam built up on the northbound lanes near Birmingham.
[ترجمه ترگمان]یک jam ۲۰ مایلی در مسیرهای عازم جنوب در نزدیکی بیرمنگام بنا شده است
[ترجمه گوگل]مساحت 20 مایلی در خطوط شمالی در نزدیکی بیرمنگام ساخته شده است
6. Northbound traffic will have to be diverted onto minor roads.
[ترجمه ترگمان]ترافیک northbound باید به جاده های فرعی منحرف شود
[ترجمه گوگل]ترافیک ناحیه شمالی باید بر روی جاده های جزئی حرکت کند
7. He took a northbound trolley on State Street.
[ترجمه ترگمان]سوار تراموا شد و عازم خیابان State شد
[ترجمه گوگل]او در وسط خیابان دولتی بر روی صندلی های شمالی حرکت کرد
8. Northbound and eastbound trains connect at New York.
[ترجمه ترگمان]قطار northbound و eastbound به نیویورک وصل می شوند
[ترجمه گوگل]قطارهای Northbound و Eastbound در نیویورک متصل می شوند
9. Flaggers will direct traffic, giving preference to northbound traffic in the morning and southbound in the evening.
[ترجمه ترگمان]Flaggers ترافیک مستقیم را هدایت می کند و اولویت را به ترافیک وارد شده در صبح و جنوب در عصر می دهد
[ترجمه گوگل]Flaggers ترافیک را هدایت می کند و در صبح و عصر یخبندان ترجیح می دهد که به ترافیک شمالی برود
10. Boyle said Santos' southbound minivan slid into the northbound lane, where it collided with a Ford Bronco.
[ترجمه ترگمان]بویل به طرف خیابان northbound رفت، جایی که با ماشین فورد برخورد کرده بود
[ترجمه گوگل]بویل گفت که Minivan جنوبی سانتوس به خط شمال غربی حرکت کرد، جایی که با یک فورد برنکو برخورد کرد
11. Eventually the suspects crossed over into northbound lanes and exited the freeway in Imperial Beach.
[ترجمه ترگمان]سرانجام این مظنونان به خیابان های شمال رفتند و از بزرگراه در ساحل Imperial خارج شدند
[ترجمه گوگل]در نهایت، مظنونین به خطوط شمال شرقی رفتند و از آزادراه در ساحل امپریال خارج شدند
12. Border Patrol agents there stopped northbound cars and trucks to search for illegal aliens and drugs.
[ترجمه ترگمان]ماموران گشت مرزی در آنجا اتومبیل ها و کامیون ها را متوقف کردند تا به دنبال بیگانگان و مواد مخدر غیرقانونی بگردند
[ترجمه گوگل]ماموران گشت مرزی در آنجا خودروهای کامیون و شمالی را متوقف کردند تا برای بیگانگان غیر قانونی و مواد مخدر جستجو کنند
13. It wants to add a northbound entry slip road and a southbound exit slip road to the junction.
[ترجمه ترگمان]می خواهد وارد جاده فرعی northbound شود و از جاده خروجی جنوبی به تقاطع خیابان جنوبی برسد
[ترجمه گوگل]این می خواهد یک جاده لغزش ورودی به سمت شمال را اضافه کند و جاده ی خروج از جنوب را به جبهه وصل کند
14. Northbound around the hills about 30 meters, that is, of Imperial, also known as Lecheng from.
[ترجمه ترگمان]اطراف تپه های اطراف حدود ۳۰ متر، یعنی امپراتوری سلطنتی، که به as از آن نیز مشهور است
[ترجمه گوگل]Northbound در اطراف تپه ها حدود 30 متر، یعنی Imperial، همچنین به عنوان Lecheng از
15. Where is the stop for the northbound 108 trolley - bus ?
[ترجمه ترگمان]ایستگاه اتوبوس ۱۰۸ به کجا می رود؟
[ترجمه گوگل]کابین قطار 108 برای قطار شمال - کجاست؟