کلمه جو
صفحه اصلی

oracular


معنی : عاقل، الهامی، غیبی، وابسته به غیبگویی، وابسته به وحی
معانی دیگر : خردمندانه، پندآمیز، ژرف، آینده نما، روشنگر، وابسته به یا همانند وحی، وحی مانند، الهام مانند، سروشی

انگلیسی به فارسی

سروشی، وابسته به غیبگویی، الهامی، وابسته به وحی


یاقوت، غیبی، الهامی، وابسته به غیبگویی، عاقل، وابسته به وحی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: oracularly (adv.)
(1) تعریف: of, like, pertaining to, or having the nature of an oracle; prophetic; wise; mysterious.

- The economist's advice was considered oracular and they acted in accordance with it.
[ترجمه ترگمان] توصیه این اقتصاددان oracular تلقی می شد و آن ها مطابق با آن عمل می کردند
[ترجمه گوگل] توصیه های اقتصاددانان به صورت روحانی در نظر گرفته شد و آنها مطابق با آن عمل کردند

(2) تعریف: making utterances and decisions as if by divine authority or inspiration.

(3) تعریف: difficult to understand; enigmatic; obscure.

• of or like an oracle; prophetic, predictive; mysterious, esoteric, enigmatic; wise, sage
something that is oracular comes from or is related to an oracle; a formal word.

مترادف و متضاد

عاقل (صفت)
wise, sage, sober, witty, gash, canny, oracular, sapiential

الهامی (صفت)
visionary, oracular, mantic, revelatory, sibylline

غیبی (صفت)
occult, oracular

وابسته به غیب گویی (صفت)
oracular

وابسته به وحی (صفت)
oracular

prophetic


Synonyms: ambiguous, anticipating, apocalyptic, arcane, auguring, auspicious, authoritative, cabalistic, clairvoyant, cryptic, Delphian, discovering, divining, divulging, dogmatic, fatidic, foreboding, forecasting, foretelling, imperious, interpretive, mantic, mysterious, mystical, obscure, occult, ominous, peremptory, portending, portentous, positive, predicting, presaging, prescient, proclaiming, prognosticating, prophesying, sage, secret, sibylline, significant, soothsaying, vague, vatic, venerable, wise


جملات نمونه

1. the oracular sayings of that victorian poet
گفته های آینده نمای آن شاعر دوره ی ویکتوریا

2. He could abandon the oracular busy signal once and for all.
[ترجمه ترگمان]او می توانست هر بار و برای همیشه به او فرمان دهد
[ترجمه گوگل]او می تواند سیگنال مشغول شنوایی را یک بار و برای همه رها کند

3. Also, the apocalyptic and oracular tone provides the spectators with a glimpse of the anxiety and inquietude penetrating current Japanese society.
[ترجمه ترگمان]همچنین صدای apocalyptic و oracular تماشاچیان را با نگاهی به اضطراب و نفوذ penetrating در جامعه کنونی ژاپن فراهم می کند
[ترجمه گوگل]همچنین، لحن آخرالزمانی و واضح، تماشاگران را با نگاهی اجمالی به اضطراب و ترس و وحشت در جامعه ژاپن جریان می دهد

4. His sister went away ruminating on this oracular speech of his.
[ترجمه ترگمان]خواهرش از اتاق بیرون رفت و به سخنان oracular درباره او اندیشید
[ترجمه گوگل]خواهر او در این سخنرانی او سخنرانی کرد

5. To us this oracular remark seemed to herald Hitler.
[ترجمه ترگمان]این اظهار oracular به نظر می رسید که این اظهار oracular هیتلر است
[ترجمه گوگل]به نظر ما هیتلر به این سخنرانی اشاره کرد

6. It is an oracular rule and the objective that the economic freedom pursues as well.
[ترجمه ترگمان]این یک حکومت استبدادی است و هدف از آزادی اقتصادی نیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]این قانون قریب الوقوع و هدف است که آزادی اقتصادی نیز دنبال می کند

7. They are like oracular messages, but witty - jaunty at times - and sometimes trembling on the edge of whimsy.
[ترجمه ترگمان]آن ها شبیه پیام های oracular هستند، اما گاهی اوقات شوخ و پر زرق و برق هستند - و برخی اوقات در لبه شیطنت خود می لرزند
[ترجمه گوگل]آنها مانند پیام های خطی هستند، اما شوخ طبعی - گاه به گاه - و گاهی اوقات لرز در لبه فریب خورده

8. During the oracular sessions, the Pythia spoke in an altered voice and tended to chant her responses, indulging in wordplay and puns.
[ترجمه ترگمان]در طی جلسات oracular، the با صدای تغییر یافته صحبت می کرد و تمایل داشت که پاسخ های خود را بیان کند و او را فریب دهد
[ترجمه گوگل]در طول جلسات صوتی، پایتیا با صدای تغییر یافته صحبت کرد و تمایل داشت پاسخ های او را تعویض کند و در بازی های ویدئویی و پانزده ها نفس بکشد

9. With this oracular sentence Ben was well satisfied.
[ترجمه ترگمان]با این جمله، بن کام لا راضی بود
[ترجمه گوگل]با این حکم سخنرانی بن خیلی خوشحال شد

10. Delphic pronouncements; an oracular message.
[ترجمه ترگمان]Delphic pronouncements، یه پیام oracular
[ترجمه گوگل]اعلامیه های دلفی؛ پیام خطی

11. This is a form of IA(Sentence dictionary), but may be too focused on systems that are oracular.
[ترجمه ترگمان]این یک شکل از فرهنگ IA (جمله)است، اما ممکن است بیش از حد بر روی سیستم هایی که oracular هستند تمرکز داشته باشد
[ترجمه گوگل]این یک شکل از IA (فرهنگ لغت جمله) است، اما ممکن است بیش از حد بر روی سیستمهایی که به صورت خطی هستند متمرکز شوند

the oracular sayings of that Victorian poet

گفته‌های آینده‌نمای آن شاعر دوره‌ی ویکتوریا


پیشنهاد کاربران

پیشگویی

مبهم . گنگ


کلمات دیگر: