کلمه جو
صفحه اصلی

offshore


معنی : از جانب ساحل، قسمت ساحلی دریا، دور از ساحل
معانی دیگر : به سوی دریا، دریا سوی، در دریا، (امریکا) ماورای بحار، برون مرز(ی)، فرا دریا(یی)، دور از کرانه

انگلیسی به فارسی

از جانب ساحل، دور از ساحل، قسمت ساحلی دریا


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: away from the shore.

- The boat anchored offshore.
[ترجمه ترگمان] قایق در ساحل لنگر انداخته بود
[ترجمه گوگل] قایق در دریای خنثی قرار دارد
صفت ( adjective )
(1) تعریف: turned or moving away from the shore.

(2) تعریف: situated, taking place, or operating at a distance from the shore.

- offshore islands
[ترجمه ترگمان] جزایر ساحلی
[ترجمه گوگل] جزایر دریایی
- an offshore drilling operation
[ترجمه ترگمان] عملیات حفاری دریایی
[ترجمه گوگل] عملیات حفاری دریایی

(3) تعریف: designating property, investments, or businesses that are based or registered in a foreign country.

• far from shore; away from the shore
far from shore; away from the shore
something that is offshore is situated in the sea near to the coast.
away from the shore

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ساحل دور ،در داخل دریا، دور از ساحل

مترادف و متضاد

از جانب ساحل (صفت)
offshore

قسمت ساحلی دریا (صفت)
offshore

دور از ساحل (قید)
offshore

جملات نمونه

1. offshore investment
سرمایه گذاری فرا دریایی

2. offshore oil platforms
سکوب های استخراج نفت در دریا

3. an offshore wind
باد دریا سوی

4. to borrow money offshore
از برون مرز وام تهیه کردن

5. A gentle current carried them slowly offshore.
[ترجمه ترگمان]یک جریان آرام آن ها را به آهستگی از ساحل دور کرد
[ترجمه گوگل]جریحه ای آرام آنها را به آرامی در دریای سرازیر کردند

6. One day a larger ship anchored offshore.
[ترجمه ترگمان]روزی یک کشتی بزرگ تر لنگر انداخت
[ترجمه گوگل]یک روز یک کشتی بزرگتر در دریای خزر

7. His money is in an offshore island bank.
[ترجمه ترگمان]پول او در ساحل جزیره ساحلی قرار دارد
[ترجمه گوگل]پول او در یک بانک جزیره دریایی است

8. The fish stayed 50 yards offshore, well out of range.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها حدود ۵۰ متری در خارج از محدوده خود باقی مانده بودند
[ترجمه گوگل]ماهی 50 متری در ساحل ماند، به خوبی از محدوده

9. The offshore government claims jurisdiction over the mainland.
[ترجمه ترگمان]دولت ساحلی ادعا می کند که صلاحیت قانونی بر سر سرزمین اصلی را دارد
[ترجمه گوگل]دولت دریای خزر ادعا می کند که در سرتاسر کشور قضائی است

10. The plane hit the ocean several miles offshore.
[ترجمه ترگمان]هواپیما چندین مایل دورتر از ساحل به اقیانوس رسید
[ترجمه گوگل]هواپیما چندین مایل دریایی به اقیانوس تبدیل شده است

11. A review of offshore banks was also started and was expected to lead to several banks losing their licences to operate.
[ترجمه ترگمان]بررسی بانک های ساحلی نیز آغاز شد و انتظار می رفت تا چندین بانک مجوز فعالیت خود را از دست بدهند
[ترجمه گوگل]بازبینی بانکهای دریایی نیز آغاز شد و انتظار میرفت که چندین بانک مجوز خود را از دست بدهند

12. Downbuckling is marked by an offshore trench. Great earthquakes occur adjacent to the inclined contact between the two plates.
[ترجمه ترگمان]Downbuckling توسط یک گودال ساحلی مشخص شده است زمین لرزه های بزرگ مجاور تماس مایل بین این دو صفحه رخ می دهند
[ترجمه گوگل]رانندگی با یک ترانشه دریایی مشخص شده است زلزله های بزرگی در کنار هم قرار گرفته است

13. These offshore branches can not close or fail while the head office remains open.
[ترجمه ترگمان]این شاخه های ساحلی نمی توانند بسته و یا شکست بخورند در حالی که دفتر سر باز می ماند
[ترجمه گوگل]این شاخه های دریایی نمی توانند در هنگام بستن دفتر مرکزی باز و بسته شوند

14. Eider ducks bobbed offshore, dodging the ice floes.
[ترجمه ترگمان]جاخالی دادن، جاخالی دادن و از روی یخ در حال رفتن به floes یخ زده بود
[ترجمه گوگل]اردک های ایدر در ساحل بیرون زده اند و از آب یخ زده اند

15. The offshore wind was coming hard as usual through the wide gap between the warehouses on the Surrey side.
[ترجمه ترگمان]باد شمالی، مثل همیشه از میان شکاف میان انبارها در طرف سوری به سختی پیش می آمد
[ترجمه گوگل]باد دریایی به طور معمول از طریق شکاف وسیع بین انبارها در سمت سوریه سخت می آمد

16. The ship was anchored off shore.
[ترجمه ترگمان]کشتی لنگر انداخته بود
[ترجمه گوگل]کشتی بر روی ساحل قرار داشت

17. This island is two miles off shore.
[ترجمه ترگمان]این جزیره دو مایل دورتر از ساحل است
[ترجمه گوگل]این جزیره دو مایلی ساحل است

18. The boat was about a mile from/off shore when the engine suddenly died.
[ترجمه ترگمان]قایق در حدود یک مایلی ساحل بود که موتور ناگهان خاموش شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که موتور به طور ناگهانی درگذشت قایق حدود یک مایل از دریای خزر بود

19. The island is about 3 miles off shore .
[ترجمه ترگمان]این جزیره حدود ۳ مایل از ساحل فاصله دارد
[ترجمه گوگل]این جزیره حدود 3 مایلی ساحل است

20. By dawn they were eight miles off shore under fighter aircraft's escort.
[ترجمه ترگمان]تا طلوع آفتاب، آن ها هشت مایل دورتر از ساحل تحت تعقیب هواپیماهای جنگنده بودند
[ترجمه گوگل]با غروب آفتاب، آنها هشت کیلومتری ساحل زیر اسلحه جنگنده بودند

21. Tsunamis are concomitant with off shore earthquakes.
[ترجمه ترگمان]سونامی با زمین لرزه های ساحلی همراه است
[ترجمه گوگل]سونامی همراه با زلزله های ساحلی است

22. The yacht was anchored off shore opposite Sandy Point.
[ترجمه ترگمان]کرجی در ساحل مقابل سندی پوینت لنگر انداخته بود
[ترجمه گوگل]قایق بادبانی در ساحل مقابل سندی پوشیده شده بود

23. That means design project can more off shore arrives like India such sweated country.
[ترجمه ترگمان]این به آن معنا است که پروژه طراحی می تواند بیشتر از ساحل به این کشور سرازیر شود
[ترجمه گوگل]به این معناست که پروژه طراحی می تواند بیشتر از ساحل به مانند کشور هند نفوذ کند

24. The boat is two miles off shore.
[ترجمه ترگمان]کشتی دو مایل دورتر از ساحل است
[ترجمه گوگل]قایق دو مایل دورتر از ساحل است

25. And the off shore property as a result of this fund, cannot invest A directly.
[ترجمه ترگمان]و زمین خارج از ساحل به عنوان نتیجه ای از این صندوق، نمی تواند مستقیما سرمایه گذاری کند
[ترجمه گوگل]و املاک ساحلی به عنوان یک نتیجه از این صندوق، می تواند به طور مستقیم سرمایه گذاری نیست

26. He also makes home-brewed beer that he trades for prawns from trawlers that sometimes anchor off shore.
[ترجمه ترگمان]او همچنین آبجو تولید می کند که برای prawns از کشتی های باری که گاهی از ساحل لنگر می اندازند، کار می کند
[ترجمه گوگل]او همچنین آبجو تولید می کند که برای طعمه های تریلرهایی که بعضی وقت ها از ساحل خارج می شوند، تجارت می کند

27. The yachts reached the other side at about midnight lay to about four miles off shore.
[ترجمه ترگمان]قایق در کنار دریا حدود نیمه شب در حدود چهار مایلی ساحل قرار داشت
[ترجمه گوگل]قایق های تفریحی به سمت دیگر در حدود نیمی از شب تا حدود چهار مایل از ساحل رسیده است

28. The amazing pictures were taken recently at Porthcurno beach, Cornwall, Britain where the basking shark was cruising just yards off shore.
[ترجمه ترگمان]این تصاویر شگفت انگیز اخیرا در ساحل Porthcurno، کورنوال، Britain که در آن شنا می کردند، از ساحل دور می شد
[ترجمه گوگل]تصاویر شگفت انگیز اخیرا در ساحل Porthcurno، Cornwall، بریتانیا گرفته شده است که در آن کوسه ی طوفان کورس فقط یاردی از ساحل است

29. November 1943: A US soldier wounded in the initial invasion at Empress Augusta Bay is being hoisted aboard a Coast Guard-manned transport off shore of Bougainville island.
[ترجمه ترگمان]نوامبر ۱۹۴۳: یک سرباز آمریکایی که در حمله اولیه به خلیج Empress Bay زخمی شده بود، بر روی ناو ساحلی سوار بر گارد ساحلی در ساحل جزیره Bougainville برافراشته شد
[ترجمه گوگل]نوامبر 1943 یک سرباز آمریکایی در حمله اولیه به امپراطور آگوستا خلیج زخمی شده است که در حمل و نقل ساحلی ساحلی جزیره Bougainville حمل می شود

an offshore wind

باد دریا سوی


offshore oil platforms

سکوهای استخراج نفت در دریا


offshore investment

سرمایه‌گذاری فرادریایی


to borrow money offshore

از بیرون‌مرز وام تهیه‌کردن


پیشنهاد کاربران

برون سپاری فرامرزی

برون مرزی

فراساحل

فراساحلی

در دریا
در مقابل onshore

کار اقماری و شیفت کاری در صنعت نفت به کار می رود

سکوی نفت ( سازه بسیار بزرگی که دور از ساحل احداث میشه ) . مترادف با offshore platform و oil platform است.

relocate ( a business or department ) to a foreign country to take advantage of lower costs.

offshore banks/companies/investments etc banks etc that are based abroad in a country
where you pay less tax than in your home country

فرا ساحلی
دورتر از ساحل ( موقعیتی در دریا تقریبا نزدیک به ساحل )
سازه های نفت و گاز در آنجا بنا میشوند.


در بحث سرمایه گذاری با مفهوم: کشورها یا مکان های خارجی
e. g. : Offshore locations for manufacturing operations

offshore ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: فراساحل
تعریف: دور از ساحل به طرف دریا


کلمات دیگر: