کلمه جو
صفحه اصلی

park


معنی : پارک، پردیز، شکارگاه محصور، باغ ملی، گردشگاه، قرار دادن، درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن، اتومبیل را پارک کردن
معانی دیگر : گردشگاه همگانی، پارک (شهری یا جنگلی یا روستایی و غیره)، (اتومبیل دنده اتوماتیک) پارک، ایست، (اتومبیل و غیره) پارک کردن، ماند کردن، (امریکا - خودمانی) قرار دادن (در جای بخصوص)، گذاشتن، نهادن، جادادن، (در اصل - حقوق انگلیس) شکارگاه (که حدود و امتیاز آن توسط دربار اعطا می شد)، (زمین اطراف خانه ی اربابی که معمولا شامل جنگل و چراگاه و دریاچه و غیره می شود) باغ، باغستان، رجوع شود به: ballpark، (غرب ایالات متحده) محوطه ی باز و بی درخت که توسط کوه یا جنگل احاطه شده است، (ارتش - محوطه ای برای تعمیرو نگهداری خودروها و تجهیزات) مانشگاه، (خودروهای نظامی و تجهیزات را) در محوطه ی ویژه پارک کردن، (در پارک یا محوطه ی ویژه) محصور کردن، باه ملی، مرتع

انگلیسی به فارسی

پارک، باغ ملی، گردشگاه، پردیز، بوستان، فضای سیبز، خزانه، توقف، شکارگاه محصور،مرتع، درماندگاه اتومبیل نگاه داشتن، اتومبیل را پارک کردن، قرار دادن


پارک، گردشگاه، باغ ملی، پردیز، شکارگاه محصور، درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن، اتومبیل را پارک کردن، قرار دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an area of public land, as in a city, that is set aside for rest and relaxation.

(2) تعریف: an enclosed field or stadium used for sports.

(3) تعریف: the usu. extensive grounds surrounding a country home.

(4) تعریف: a place where motor vehicles may be parked.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parks, parking, parked
• : تعریف: to put (a vehicle) temporarily in a particular place.
مشابه: stall
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: parklike (adj.)
(1) تعریف: to put a vehicle temporarily in a particular place.

(2) تعریف: (informal) to engage in lovemaking in a parked vehicle.

• public garden; area of preserved land; parking lot (for cars); moving of drive heads to a certain location in order that they will not damage the magnetic media when the heads shake (computers)
place a vehicle in a location for an extended period of time
a park is a public area of land with grass and trees where people can go to relax and enjoy themselves.
in britain, a park is also a private area of grass and trees around a large country house.
when you park a vehicle, you drive it into a position where it can be left.
see also car park, national park.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پارک - توقف
[کامپیوتر] توقف پارک - پارک استقرار نوک خواندن نوشتن یک دیسک بر روی ناحیه ای از ان که اطلاعاتی را در خود ندارد. این عمل را خراب شدن دیسک هنگام یا تکان دادن آن جلو گیری می کند. امروزه اکثر دیسکهای سخت، همزمان با خاموش شدن، خود را پارک می کنند.

مترادف و متضاد

پارک (اسم)
park

پردیز (اسم)
park

شکارگاه محصور (اسم)
park

باغ ملی (اسم)
alameda, national park, park, garden variety, paseo

گردشگاه (اسم)
park, walk, promenade, esplanade, walkway, purlieu

قرار دادن (فعل)
lodge, place, put, fix, pose, park, row, set, mount, pack, locate, include, posture, posit, superpose

درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن (فعل)
park

اتومبیل را پارک کردن (فعل)
park

land that is reserved for pleasure, recreation


Synonyms: esplanade, estate, forest, garden, grass, green, grounds, lawn, lot, meadow, parkland, place, playground, plaza, pleasure garden, recreation area, square, tract, village green, woodland


place vehicle in a position


Synonyms: deposit, leave, line up, maneuver, order, position, put, seat, stand, station, store


Antonyms: back out, depart


جملات نمونه

don't park your car in front of my garage!

ماشین خود را جلو گاراژ من پارک نکنید!


1. a park aswarm with people
پارکی پر از جمعیت

2. a park equipped with three swimming pools
پارکی دارای سه استخر شنا

3. don't park your car in front of my garage!
ماشین خود را جلو گاراژ من پارک نکنید!

4. each park must also have a playground for children
هرپارک باید محل بازی برای کودکان نیز داشته باشد.

5. the park also has bicycle and walking trails
پارک دارای راه های ویژه ی دوچرخه و پیاده روی نیز هست.

6. the park was full of lovers billing and cooing under the trees
پارک مملو از عشاقی بود که زیر درختان راز و نیاز و ماچ و بوسه می کردند.

7. a public park
پارک دولتی

8. a roadside park
پارک کنار جاده

9. a vest-pocket park
یک پارک کوچولو

10. please don't park your car here
لطفا اتومبیل خود را در اینجا پارک نکنید.

11. we perambulated the park
ما در پارک پیاده روی کردیم.

12. finding a place to park is very difficult in tehran
یافتن محل پارک در تهران بسیار دشوار است.

13. people ambulated in the park all day
تمام روز مردم در پارک پرسه می زدند.

14. the confines of the park
حدود و ثغور پارک

15. children's play area in a park
محوطه ی بازی کودکان در پارک

16. don't be a pig! don't park in front of my garage!
بی معرفت نباش ! اتومبیلت را جلو گاراژ من پارک نکن !

17. i put the car in park and jumped out to buy a newspaper
ماشین را توی دنده ی پارک گذاشتم و پریدم بیرون که یک روزنامه بخرم.

18. old men were sitting on park benches
پیرمردان روی نیمکت های پارک نشسته بودند.

19. our house is near a park
خانه ی ما نزدیک یک پارک است.

20. over the river is a park
آن سوی رودخانه یک پارک وجود دارد.

21. the building looks onto a park
روی ساختمان مشرف به پارک است.

22. the road emerging from the park
راهی که از میان پارک به چشم می خورد

23. we will go to the park and take a picnic with us
به پارک می رویم و غذای پیک نیکی همراه خود می بریم.

24. she loves to walk in the park
او دوست دارد در پارک گردش بکند.

25. the children were skipping in the park
بچه ها در پارک جست و خیز می کردند.

26. the people were wandering in the park
مردم در پارک این طرف و آن طرف می رفتند.

27. the street that verges on the park
خیابانی که در مرز پارک قرار دارد

28. two lovers were caressing on the park bench
دو دلداده روی نیمکت پارک ماچ و بوسه می کردند.

29. i spent a lazy day in the park
یک روز توام با بی حالی را در پارک گذراندم.

30. he went walking around the circumference of the park every morning
هر صبح دور پارک پیاده روی می کرد.

31. the children tumbled off the bus into the park
بچه ها از اتوبوس ریختند توی پارک.

32. she was arrested for importuning a man in the park
به خاطر سعی در جلب توجه مردی در پارک دستگیر شد.

33. you must keep your dog on a lead in the park
در پارک باید سگ خود را مهار کنید.

Our house is near a park.

خانه‌ی ما نزدیک یک پارک است.


Parks and green spaces are like a city's lungs.

پارک‌ها و فضاهای سبز همچون ریه‌های شهر هستند.


Each park must also have a playground for children.

هر پارک باید محل بازی برای کودکان نیز داشته باشد.


I put the car in park and jumped out to buy a newspaper.

ماشین را توی دنده‌ی پارک گذاشتم و پریدم بیرون که یک روزنامه بخرم.


no parking

پارک کردن ممنوع


Parking or even stopping is fobidden at crossroads.

سر چهارراه‌ها پارک‌کردن و حتی توقف‌کردن قدغن است.


Finding a place to park is very difficult in Tehran.

یافتن محل پارک در تهران بسیار دشوار است.


He parked himself in a chair and read the newspaper.

او در صندلی قرار گرفت و به روزنامه خواندن پرداخت.


She parked her suitcases in one corner and walked over to the ticket window.

او چمدان‌های خود را در گوشه‌ای قرار داد و به گیشه‌ی بلیط‌فروشی رفت.


پیشنهاد کاربران

اطراق کردن
ماندن
نشستن و خستگی در کردن
جاگیر پاگیر شدن


توقف کردن

مساحتی که برای یک هدف خاص به طور اشتراکی استفاده می شود. در برخی کشورها اسم مراکز خرید همراه با Park میایدبرای مثال :
MarMara Park

محصور کردن

بوستان
مثال:I went to the park with my dad

این کلمه اسم است و به معنای بوستان میباشد
برای مثال:we ate lunch in that park
معنی این جمله:ما ناهار را در ان پارک خوردیم

همون پارک


استادیوم، ورزشگاه
[انگلیس] ورزشگاه فوتبال، ورزشگاه راگبی
[آمریکا] ورزشگاه بیس بال

پارک 🔌🔌
I saw you in the park yesterday
دیروز شما را در پارک دیدم

What is the term used for a place or an institution where one can park extra funds to earn a return or borrow funds by making an extra payment? Answer: Bank

park در اینجا: گذاشتن


park ( عمومی ) ==واژه بیگانه: parkواژه مصوب: مانَکتعریف: محفظه‏ای توری برای نگهداری بچه‏های کوچک==park ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: پردیس
تعریف: عرصه ای با پوشش گیاهی طبیعی یا نیمه طبیعی یا مصنوع که برای تفریح و تفرج و نیز مقاصد ویژه و متنوع مهیا می شود

فعل park به معنای پارک کردن
معادل فارسی فعل park پارک کردن است. park یا پارک کردن به معنای قرار دادن یک وسیله نقلیه در حالت توقف کامل در جایگاه بخصوصی ( پارکینگ و . . . ) برای یک مدت زمان مشخص است. مثال:
?where did you park ( کجا پارک کردی؟ )
. you can park your car over there ( می توانید ماشین خود را آنجا پارک کنید. )

اسم park به معنای پارک یا بوستان
معادل فارسی اسم park پارک یا بوستان است. park به باغ عمومی بزرگی گفته می شود که مردم برای قدم زدن، تفریح و آسودن به آنجا می روند. مثال:
. the park is near my house ( آن پارک نزدیک خانه من است. )
a park bench ( یک نیمکت پارک )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: