کلمه جو
صفحه اصلی

nihility


معنی : عدم، پوچی، هیچی
معانی دیگر : هیچ بودن، نیستی

انگلیسی به فارسی

پوچی، هیچی، عدم


نجس بودن، پوچی، هیچی، عدم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the state of nonexistence or nothingness.

مترادف و متضاد

عدم (اسم)
loss, absence, lack, deficiency, shortage, naught, nullity, inexistence, want, inexistency, nihility, non-availability, nonentity

پوچی (اسم)
absurdity, vanity, futility, frivolity, nullity, inanity, vapidity, inefficacy, inefficacity, nihility, vacuity

هیچی (اسم)
nihility, vacuity

جملات نمونه

1. Chapter two. The pain of time: Nihility of life.
[ترجمه ترگمان]فصل دوم درد زمان: Nihility زندگی
[ترجمه گوگل]فصل دوم درد زمان: نجیب بودن زندگی

2. The departure, our nihility reservedness, liquor are hit by a cup.
[ترجمه ترگمان] حرکت، nihility، مشروب با یه فنجون
[ترجمه گوگل]خروج، صرفه جویی در نیکلی ما، مشروب توسط یک جام است

3. In her love novels, Fangfang the nihility of love, and the leading characters'despair for love.
[ترجمه ترگمان]در رمان های عشقی خود، عشق به عشق، و شخصیت های برجسته عشق را به عشق تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]در رمان های عشق خود، Fangfang ناهموار عشق، و شخصیت های برجسته برای عشق

4. Nihility - faith - social faith - personal God faith, this is the total logic of this paper.
[ترجمه ترگمان]ایمان - ایمان - ایمان اجتماعی - ایمان شخصی، این کل منطق این مقاله است
[ترجمه گوگل]Nihility - ایمان - ایمان اجتماعی - خدا ایمان شخصی، این کل منطق این مقاله است

5. Skepticism and the sense of life nihility provide psychological hotbed for the spread of terrorist crime.
[ترجمه ترگمان]شکاکیت و احساس حیات می تواند بس تر داغی برای گسترش جرم تروریستی فراهم کند
[ترجمه گوگل]سکوت گرایی و نگرش عمیق زندگی، روحی جسمانی را برای گسترش جرم تروریستی فراهم می آورند

6. The work focuses on the placid aesthetic pursuit. It is full of purity, ethereality and melancholy, mainly exhibits a kind of oriental nihility beauty.
[ترجمه ترگمان]این کار بر پی گیری زیبایی آرام تمرکز دارد این شهر سرشار از خلوص، ethereality و melancholy است و به طور عمده نوعی از زیبایی nihility شرقی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]کار بر روی تمرین زیباییشناسی متمرکز است این پر از خلوص، ethereality و ملال است، عمدتا نشان می دهد نوعی از زیبایی ناهموار شرق

7. The deiform Paramitality is the fairyland governed by the hallucination and inscribed in the nihility.
[ترجمه ترگمان]The Paramitality the است که توسط hallucination اداره می شود و در the حک شده است
[ترجمه گوگل]پارادایسی نابجایانه پریان است که توسط توهم اداره می شود و در نیهیلیسم ثبت می شود

8. It emphasizes the absurdity of the world and the nihility of human life.
[ترجمه ترگمان]آن بر پوچی دنیا و the زندگی بشر تاکید می کند
[ترجمه گوگل]این بر پوچ بودن جهان و نجابت زندگی انسان تأکید دارد

9. Xie Jin's movie one has not been the graphic solution history, succumbs to the wind flower harvest moon, or transmission nihility values.
[ترجمه ترگمان]فیلم جین جین یک تاریخ راه حل گرافیکی نبوده است که بر روی ماه برداشت می شود و یا مقادیر nihility را انتقال می دهد
[ترجمه گوگل]فیلم جی جی سی یکی از تاریخ های راه حل گرافیکی نیست، به گل برداشت گل باد و یا مقادیر نیهلی انتقال منتهی می شود

10. He believes that anxiety has not concrete object, for its object is the fontal menace, which is " nihility ", which is the religion anxiety, which comes from"original sin".
[ترجمه ترگمان]وی بر این باور است که اضطراب هدف عینی ندارد، زیرا هدف آن تهدید fontal است که \"nihility\" است، که ناشی از \"گناه اصلی\" است
[ترجمه گوگل]او معتقد است که اضطراب شیء خاصی ندارد، زیرا هدف آن تهدید فونت است که «نجابت» است که اضطراب دین است که از «گناه اصلی» می آید

11. He exposed his soul, despair and struggle. "Houyi" and "Shadow Man" represented his contradiction extreme, with one of them nihility and inferiority and the other vindictiveness .
[ترجمه ترگمان]او روح خود، نومیدی و تقلا را در معرض دید قرار داد، و \"مرد سایه\" تناقضات خود را با یکی از آن ها nihility، حقارت آمیز، و the دیگر نشان داد
[ترجمه گوگل]او روح، ناامیدی و مبارزه خود را در معرض دید 'Houyi' و 'Shadow Man' تضاد را به شدت نشان دادند و یکی از آنها نجیبایی و نادری بودن و دیگری متانت بودن بود


کلمات دیگر: