کلمه جو
صفحه اصلی

pancake


معنی : کلوچه، نان شیرین و پهن، نان ساجی
معانی دیگر : (خوراکپزی - خمیر گندم و تخم مرغ که مثل کتلت سرخ می کنند و با شیره به عنوان صبحانه می خورند) پنکیک، (فرود آوردن هواپیما) فرود افتاده، افتان فرود (pancake landing هم می گویند)، (هواپیما) افتان فرود کردن، نان شیرین و پهن مثل کلوچه

انگلیسی به فارسی

پنکیک (نوعی کیک نازک، تخت و گرد است که با ریختن خمیر آشپزی در ماهی‌تابه پخته می‌شود.)


پنکیک، نان شیرین و پهن، کلوچه، نان ساجی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flat round cake of batter fried on both sides on a griddle or frying pan; hotcake; griddlecake.

(2) تعریف: see Pan-Cake Make-Up.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pancakes, pancaking, pancaked
• : تعریف: of an airplane, to make an emergency landing by dropping vertically a short distance to the ground after leveling off above it.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause (an airplane) to pancake.

• flat round piece of dough which is fried on both sides, flapjack, griddlecake
a pancake is a thin, flat, circular piece of cooked batter. pancakes are usually folded and eaten hot with a sweet or savoury filling.

مترادف و متضاد

کلوچه (اسم)
cookie, cooky, pancake

نان شیرین و پهن (اسم)
pancake

نان ساجی (اسم)
pancake

flat, round breakfast cake


Synonyms: batter cake, blanket, cake, crepe, flapjack, griddle cake, hotcake, johnnycake, jonnycake, sourdough, waffle, wheat, wheat cake


جملات نمونه

1. He turned the pancake over with a strong flick of his wrist.
[ترجمه پادشاه ستاره ها] او با یک حرکت قوی و تند مچش، پن کیک را برگرداند
[ترجمه ترگمان]با یک حرکت محکم مچ دستش را چرخاند
[ترجمه گوگل]او با استفاده از یک تند قوی از مچ دست خود، پنکیک را تغییر داد

2. The countryside near there is flat as a pancake .
[ترجمه ترگمان]حومه شهر مانند یک تکه نان صاف است
[ترجمه گوگل]حومه شهر در نزدیکی آن به عنوان یک پنکیک صاف است

3. When one side is done, flip the pancake to cook the other side.
[ترجمه علی] وقتی یک طرف پنکیک پخته می شود آن را برگردانید تا طرف دیگرش پخته شود
[ترجمه ترگمان]وقتی یک طرف انجام می شود، the را عوض کنید تا طرف مقابل را بپزید
[ترجمه گوگل]وقتی یک طرف انجام می شود، پنکیک را تکان دهید تا طرف دیگر را طبخ کنید

4. The whole landscape looked as flat as a pancake.
[ترجمه ترگمان]همه منظره به سفیدی یک تکه نان شباهت داشت
[ترجمه گوگل]تمام چشم انداز به عنوان یک پنکیک به نظر می رسد

5. Do you want a sweet pancake or a savoury one?
[ترجمه ترگمان]کلوچه شیرین می خوری یا گوشت کبابی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما یک شیرینی شیرین یا یک خوشمزه میخواهید؟

6. Spread some of the filling over each pancake.
[ترجمه ترگمان]مقداری از مواد پر شده را روی هر یک از pancake پخش کنید
[ترجمه گوگل]برخی از پر کردن را بر روی هر نوع پنکیک گسترش دهید

7. In the mirror over the washbasin she applies pancake makeup, lipstick and eyeliner, and combs her hair.
[ترجمه ترگمان]در آیینه ای که روی دست شویی قرار دارد آرایش کلوچه ای، رژلب و eyeliner را اعمال می کند و موهایش را شانه می کند
[ترجمه گوگل]در آینه بیش از دستشویی، آرایش پنکیک، رژ لب و خط چشم را اعمال می کند و موهایش را شانه می کند

8. One got stuck in some orange pancake syrup.
[ترجمه ترگمان] یکی توی شربت نارنج گیر کرده
[ترجمه گوگل]یکی در شربت پنکیک نارنجی گیر کرده بود

9. Where there had been whiskers there was pancake makeup.
[ترجمه ترگمان]جایی که در آنجا سبیل دیده می شد، لوازم آرایش بود
[ترجمه گوگل]جایی که ویروس ها وجود داشتند آرایش پانکا وجود داشت

10. Emily recommended a savoury pancake with prawns and mushrooms and much else.
[ترجمه ترگمان]امیلی \"یه کلوچه خوش مزه با میگو و قارچ و چیزای دیگه سفارش داد\"
[ترجمه گوگل]امیلی پنکیک گوجه فرنگی را با میگوهای قارچ و قارچ توصیه کرد

11. Among many traditions are pancake breakfasts served at no charge on downtown street corners and at shopping malls.
[ترجمه ترگمان]در میان بسیاری از این سنت ها، breakfasts های کلوچه ای به هیچ هزینه ای در گوشه و کنار خیابان مرکز خرید و در مراکز خرید سرو نمی شود
[ترجمه گوگل]در میان بسیاری از سنت ها، صبحانه های پانکک به صورت رایگان در گوشه های مرکز شهر و در مراکز خرید خدمت می کنند

12. Divide the fried bananas between the four pancakes and roll each pancake up.
[ترجمه ترگمان]موز سرخ شده رو بین چهار تا پنکیک با هم تقسیم کنیم و هر تیکه نون رو درست کنیم
[ترجمه گوگل]موز سرخ شده را بین چهار پنکیک تقسیم کنید و هر نوع پنکیک را رول کنید

13. Pancake Place Pancakes with sweet and savoury fillings. House wine by the glass or carafe.
[ترجمه ترگمان]پنکیک های Pancake با طعم شیرین و لذیذ شراب \"هاوس\" با شیشه
[ترجمه گوگل]Pancake Place Pancakes با پر کردن شیرین و طعم دار شراب خانه توسط شیشه یا گردن

14. A wide pancake shaped black cloth hat with a huge brim rolled back on one side adorned his dark hair.
[ترجمه ترگمان]کلاه پهن سفیدی با لبه پهن و لبه پهن بر یک طرف، موهای تیره اش را زینت داده بود
[ترجمه گوگل]کلاه بافتنی پشم گوسفند وجانوران دیگر با یک لبه بزرگ که در یک طرف چرخانده شده بود، موهای تیره خود را به هم ریخت

15. I live for a nice pancake.
[ترجمه ترگمان] من برای یه کلوچه خوب زندگی می کنم
[ترجمه گوگل]من برای یک پنکیک خوب زندگی می کنم

پیشنهاد کاربران

کیک تابه ای نازک

پن کیک�کیک نازک�

a kind of very thin round cake

یک نوع کیک که بیشتر برای صبحانه سرو می شود.


کیکی برای صبحانه ( پنکیک )

کیکی برای صرف صبحانه

پنکیک


a kind of very thin round cack

در مازندران کُماج نام دارد

پن کیک، کیک نازک، کیکی که برای صبحانه خورده می شود.
🍰🎂🎂🍰
A kind of vary thin round cake.


A kind of thin round cake that people eat it for breakfast

یک نوع کیک نازک گرد که مردم برای صبحانه آن را میخورند

کیک نازک گرد، پنکیک

A kind of very thin round cake
Thats pancake

I m eating pancake for break fast
من در صبحانه پن کیک خوردم
Pankake:a kind of very thin round cake

A kind of very thin round cake
معنی فارسی: کیک نازک
همون پنکیک خودمونه که واسه صبحونه یا عصرونه میخوریم
لایک کنید ^_^

قسمت انتهایی موتور جنگنده که آتش حاصل از سوخت از آن خارج میشود

کانون زبان ایران Reach 3
Meaning: A kind of very thin round cake
نوعی کیک گرد بسیار نازک
!Sentence: All you do is make pancakes in the morning
تمام کاری که میکنی اینه که صبح ها پنکیک درست کنی!

( . Pancake ( n
- معنی فارسی:یک نوع شیرینی که معمولا برای صبحانه میخورن ( نازک است. ) .
- معنی انگلیسی:a kind of very thin round cake.
- معنی های دیگر:پن کیک برای میکاپ ( آرایش ) کردن.
- معنی های دیگر ( انگلیسی ) :make - up for the face.
- جمله:i ate pancake with strawberry on top last morning ( ترجمه↓↓ )
دیروز صبح من پن کیک با توت فرنگی رویَش خوردم.
/لایک؟/

Iran language lnstitute
•reach 3 • page 24
definition : a kind of very thin round cake
sentences : I eat chocolate pancakes every morning because they are so delicious and nutritious
•✓ ترجمه ✓ •
من هرروز صبح پنکیک شکلاتی میخورم چون خیلی خوشمزه و مقوی هست
☆♡ Do not forget to like ♡☆
Thanks

It's meaning in English:
a kind of very thin round cake
معنی فارسی:
یک نوع شیرینی یا همون کلوچه

پنکیک ( کیک تابه ای )


کلمات دیگر: