کلمه جو
صفحه اصلی

oddment


معنی : تکه و پاره، چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده
معانی دیگر : خرده ریز، چیزهای جور واجور، خرت و پرت

انگلیسی به فارسی

چیزهای متفرقه، تکه و پاره، چیز باقیمانده


تمسخر، تکه و پاره، چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a leftover or isolated item; one item among several odds and ends.

(2) تعریف: something not belonging with or unlike others; oddity.

• remnant; left-over
oddments are unimportant things of various kinds.

مترادف و متضاد

تکه و پاره (اسم)
odds and ends, oddment

چیزهای متفرقه (اسم)
oddment, oddments

چیز باقی مانده (اسم)
oddment, oddments

جملات نمونه

1. You can make a patchwork quilt from oddments of silk and cotton.
[ترجمه ترگمان]می توانی یک لحاف وصله دوزی از خرت و پرت های ابریشمی و پنبه درست کنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید از لباس های ابریشمی و پنبه از یک پارچه پچکور استفاده کنید

2. I had to take a lot of oddments as well, like the marble.
[ترجمه ترگمان]باید کلی خرت و پرت و پرت و پلا می گفتم، مثل سنگ مرمر
[ترجمه گوگل]من نیز مجبور شدم مانند بسیاری از وسایلی مانند سنگ مرمر را بکارم

3. It need get rid of oddment and keep down integer.
[ترجمه ترگمان]آن نیاز دارد که از شر oddment خلاص شوید و عدد صحیح را پایین نگه دارید
[ترجمه گوگل]این نیاز به خلاص شدن از شر oddment و پایین نگه داشتن عدد صحیح

4. Oddment : A book section with fewer pages than the others and which has to be printed separately.
[ترجمه ترگمان]Oddment: یک بخش کتاب با صفحات کم تر از کتاب های دیگر و باید به طور جداگانه چاپ شود
[ترجمه گوگل]Oddment بخش کتاب با صفحات کمتر از دیگران و که باید جداگانه چاپ شود

5. Throw off the oddment and remain the integer.
[ترجمه ترگمان]the را دور بیندازید و عدد صحیح باقی بمانید
[ترجمه گوگل]پر کردن عارضه و عدد صحیح باقی می ماند

6. Remove the oddment and keep the whole number.
[ترجمه ترگمان]oddment را بردارید و کل عدد را نگه دارید
[ترجمه گوگل]حذف عوارض و نگه داشتن کل عدد

7. The china was market seconds, and all of the pans and utensils were unmatched oddments.
[ترجمه ترگمان]ظروف چینی چند ثانیه بود و همه of و ظروف پر از خرت و پرت و خرت و پرت بود
[ترجمه گوگل]چین روزهای بازار بود و تمام ظروف و وسایل آشپزخانه و لباس های بی نظیر بود

8. It is shown in the numerical study that the application of oddment tactic can reduce cost.
[ترجمه ترگمان]در مطالعه عددی نشان داده شده است که کاربرد تاکتیک oddment می تواند هزینه را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]در مطالعه عددی نشان داده شده است که استفاده از تاکتیک های اجباری می تواند هزینه را کاهش دهد

9. As a famous Egyptologist, his most successful work in the past, just sold less than an oddment of this book's sales.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک Egyptologist معروف، موفق ترین کار او در گذشته، فروش کم تر از یک کپی از فروش این کتاب بود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مصر شناس شناخته شده، موفق ترین کار او در گذشته، فقط کمتر از خرید و فروش این کتاب فروخته شد

10. Nobody on this earth, except for those who bear and rear you, can love you as much as I do – not even an oddment.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در این دنیا، جز کسانی که تو را تحمل می کنند و از تو حمایت می کنند، می توانند به اندازه من تو را دوست داشته باشند
[ترجمه گوگل]هیچ کس در این زمین، به استثنای کسانی که شما را تحمل می کنند، می تواند شما را به همان اندازه که دوست دارد، دوست داشته باشد - حتی یک تمسخر


کلمات دیگر: