کلمه جو
صفحه اصلی

oppressor


معنی : غاصب، ستمگر، ظالم، ستمکار
معانی دیگر : ستمگر

انگلیسی به فارسی

ستمگر


انگلیسی به انگلیسی

• tyrant, dictator; depressor
an oppressor is someone who treats other people cruelly or unfairly.

مترادف و متضاد

غاصب (اسم)
aggressor, violator, usurper, rapist, tyrant, oppressor

ستمگر (اسم)
violator, rapist, tyrant, oppressor, despot, nimrod, represser

ظالم (اسم)
tyrant, oppressor, despot, represser, incubus

ستمکار (اسم)
oppressor

tyrant


Synonyms: absolute ruler, authoritarian, autocrat, bully, despot, dictator, martinet, persecutor, slave driver, taskmaster


جملات نمونه

1. The people rose against the oppressor/tyrant/dictator.
[ترجمه ترگمان]مردم علیه ستمگر \/ ستمگر \/ دیکتاتور برخاستند
[ترجمه گوگل]مردم علیه ستمگر / ستمگر / دیکتاتور افزایش یافتند

2. How can they ignore that there is an oppressor and an oppressed, an occupying power and a people under occupation?
[ترجمه ترگمان]چگونه آن ها می توانند نادیده بگیرند که یک ظالم و ستمدیده، قدرت اشغال گر و مردمی تحت اشغال وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان آنها را نادیده گرفت که یک ستمگر و ستمدیده، یک قدرت اشغالگر و افرادی تحت اشغال است؟

3. The exiled oppressor of her people had to die, and she had to be sure of it.
[ترجمه ترگمان]ستمگر تبعید شده، ناچار بود بمیرد، و باید از آن مطمئن بود
[ترجمه گوگل]ظالمان تبعیدی از مردم او مجبور به مرگ بودند، و او باید از آن اطمینان داشته باشد

4. Is it possible to be an oppressor and a victim at the same time?
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است در یک زمان ستمگر و قربانی باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا ممکن است یک ستمگر و یک قربانی در همان زمان باشد؟

5. Spleen was the majority of oppressor from outside gastric wall ( 8/6 5%) and the following was left lobe of lung, gallbladder, pancreatic cyst, and pancreatic cystadenocarcinoma.
[ترجمه ترگمان]بزرگ اسپلین اکثریت ظالم از خارج از دیواره شکمی (۸ \/ ۶ %)بود و قسمت زیر بخش چپ شش، کیسه صفرا، پانکراس، و لوزالمعده باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]Spleen اکثریت ستمگر از خارج از دیواره معده (5/8٪) بود و زیر لبه ریه، کیسه صفرا، کیست لوزالمعده و سیستادنوکارسینوما پانکراس بود

6. Of the oppressor I cannot speak.
[ترجمه ترگمان]از the که نمی توانم صحبت کنم
[ترجمه گوگل]از ظالم من نمی توانم صحبت کنم

7. He will avenge the people on their oppressor.
[ترجمه ترگمان]او انتقام مردم را روی ستمگر او خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]او مردم را بر ستمگران خود انتقام خواهد گرفت

8. He was assailed as an oppressor of the people, who ground the faces of the poor.
[ترجمه ترگمان]او را ستمگر و ستمگر می نامیدند، که صورت مردم فقیر را روی زمین انداخته بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان ستمگر مردم تحت تعقیب قرار گرفت و چهره فقیران را بر زمین گذاشت

9. Rarely the slave, but almost always the oppressor turned slave.
[ترجمه ترگمان]به ندرت برده بود، اما تقریبا همیشه ظالم بود
[ترجمه گوگل]به ندرت برده، اما تقریبا همیشه ستمگر تبدیل به برده شد

10. He was a rebel rising against the oppressor.
[ترجمه ترگمان]او شورشی علیه the بود
[ترجمه گوگل]او شورشی در برابر ستمگر بود

11. They vowed vengeance against the oppressor.
[ترجمه ترگمان]آن ها سوگند خوردند که از ستمگر انتقام بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها انتقام را علیه ستمگر انداختند

12. They showed violent opposition to the oppressor.
[ترجمه ترگمان]آن ها مخالفت شدید نسبت به ظالم را نشان دادند
[ترجمه گوگل]آنها مخالفت خشونت آمیز با ستمگران نشان دادند

13. But where is the fury of the oppressor?
[ترجمه ترگمان]اما این ستمگر چه گونه است؟
[ترجمه گوگل]اما خشم ستمگر کجاست؟

14. The oppressor suppressed hellos aggressive opinion about compressor.
[ترجمه ترگمان]مردم نسبت به کمپرسور نظر تهاجمی خود را در مورد کمپرسور سرکوب کردند
[ترجمه گوگل]ستمگر افکار تهاجمی در مورد کمپرسور را سرکوب کرد

پیشنهاد کاربران

سرکوب گر

زور گو


کلمات دیگر: