کلمه جو
صفحه اصلی

nightmare


معنی : کابوس، بختک، خفتک، خواب ناراحت کننده و غم افزا
معانی دیگر : (مجازی) هر تجربه ی وحشتناک، (در اصل) روح خبیثی که معتقد بودند اشخاص خوابیده را خفه می کند، خفتو، خواب بد

انگلیسی به فارسی

کابوس، بختک، خفتک، خواب ناراحت کننده و غم افزا


کابوس، بختک، خواب ناراحت کننده و غم افزا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: nightmarish (adj.)
(1) تعریف: a terrifying or distressing dream.
مترادف: incubus
مشابه: dream

- She woke up from a terrible nightmare in which she was being buried alive.
[ترجمه S.P.Z] او از یک کابوس وحشتناک که در ان زنده دفن شده بود ، بیدار شد
[ترجمه ترگمان] او از کابوسی وحشتناک بیدار شد و او را زنده دفن کردند
[ترجمه گوگل] او از یک کابوس وحشتناکی که در آن زنده به خاک سپرده شد، بیدار شد

(2) تعریف: an experience, event, or state of mind suggestive of a terrible dream.
مترادف: ordeal
مشابه: horror, terror, torture

- The trip was a nightmare, beginning with the car being broken into on the first night.
[ترجمه ترگمان] این سفر کابوسی بود که با اتومبیل در شب اول شروع به شکسته شدن کرده بود
[ترجمه گوگل] این سفر کابوس بود، شروع به کار با ماشین که در شب اول شکسته شد
- The exam was a nightmare, and he knew there was little chance of his passing.
[ترجمه امین جهانگرد] آزمون ی کابوس بود، و او میدانست که شانس کمی برای قبول شدن داره.
[ترجمه ترگمان] امتحان یک کابوس بود و او می دانست که فرصت زیادی برای عبور از او وجود دارد
[ترجمه گوگل] امتحان یک کابوس بود، و او می دانست که شانس کمی برای گذراندن او وجود دارد

• frightening dream; experience suggestive of a nightmare
a nightmare is a very frightening dream.
a nightmare is also a very frightening or unpleasant situation or time.

مترادف و متضاد

کابوس (اسم)
mare, incubus, nightmare

بختک (اسم)
mare, incubus, nightmare

خفتک (اسم)
nightmare

خواب ناراحت کننده و غم افزا (اسم)
nightmare

bad dream or experience


Synonyms: dream, fancy, fantasy, hallucination, horror, illusion, incubus, ordeal, phantasm, succubus, torment, trial, tribulation, vision


Antonyms: daymare


جملات نمونه

1. the nightmare of atomic war
کابوس جنگ اتمی

2. it looked like a terrible nightmare
گویی کابوس وحشتناکی بود.

3. It was unreal. Like some crazy childhood nightmare.
[ترجمه ترگمان]غیر واقعی بود مثل یه کابوس دوران کودکی
[ترجمه گوگل]این غیر واقعی بود مانند کابوس دوران کودکی دیوانه

4. I had a nightmare about being drowned in a lake.
[ترجمه ترگمان]من یه کابوس دیدم که تو دریاچه غرق شدم
[ترجمه گوگل]یک کابوس در مورد اینکه در یک دریاچه غرق شدم

5. Life with him was a nightmare.
[ترجمه ترگمان]زندگی با او کابوسی بود
[ترجمه گوگل]زندگی با او کابوس بود

6. She has a recurring nightmare about being stuck in a lift.
[ترجمه ترگمان]اون یه کابوس میبینه که تو آسانسور گیر کرده
[ترجمه گوگل]او یک کابوس تکراری دارد که در یک بالابر گیر کرده است

7. I was glad to awake from such a nightmare.
[ترجمه امین جهانگرد] خوشحال بودم که از همچین کابوسی بیدار شدم
[ترجمه ترگمان]من خوشحال بودم که از این کابوس بیدار شدم
[ترجمه گوگل]خوشحالم از این کابوس بیدار شدم

8. Travelling on those bad mountain roads is a nightmare.
[ترجمه ترگمان]سفر بر روی جاده های ناهموار کوهستانی یک کابوس است
[ترجمه گوگل]سفر بر روی آن جاده های کوه بد کابوس است

9. I woke up from the nightmare in a cold sweat.
[ترجمه امین جهانگرد] در حالی که عرق سرد کرده بودم از خواب کابوسی بیدار شدم
[ترجمه ترگمان]با عرق سردی از خواب بیدار شدم
[ترجمه گوگل]من از کابوس در عرق سرد بیدار شدم

10. Losing a child is most people's worst nightmare.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن یک کودک بدترین کابوس مردم است
[ترجمه گوگل]از دست دادن یک کودک، بدترین کابوس مردم است

11. It was hard to describe the nightmare she had lived through.
[ترجمه ترگمان]توصیف آن کابوسی که او در آن زندگی کرده بود دشوار بود
[ترجمه گوگل]کابوس که از طریق آن زندگی کرده بود، توصیف شد

12. The trip turned into a nightmare when they both got sick.
[ترجمه ترگمان]وقتی هر دو مریض شدند، سفر به کابوس تبدیل شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که هر دو بیمار شدند، سفر به یک کابوس تبدیل شد

13. The whole journey was a nightmare - we lost our luggage and we arrived two days late.
[ترجمه ترگمان]تمام سفر یک کابوس بود - ما luggage را از دست دادیم و دو روز دیر رسیدیم
[ترجمه گوگل]کل سفر یک کابوس بود - ما چمدان خود را از دست دادیم و دو روز دیر رسیدیم

14. Nobody knows what's going on-it's a nightmare!
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی داند چه خبر است - کابوس است!
[ترجمه گوگل]هیچکس نمی داند چه اتفاقی می افتد - این یک کابوس است!

15. LeFanu suffered all his life from a recurrent nightmare that he was trapped in a falling house.
[ترجمه ترگمان]LeFanu زندگی او را از یک کابوس دو بار تحمل کرده بود که در یک خانه سقوط کرده بود
[ترجمه گوگل]LeFanu تمام زندگی خود را از یک کابوس مجدد که او در خانه سقوط به دام افتاده رنج می برد

the nightmare of atomic war

کابوس جنگ اتمی


Life with him was a nightmare

زندگی با او یک کابوس بود


پیشنهاد کاربران

کابوس شبانه، مثال Did you get a nightmare کابوس دیدی? ( get nightmare or have nightmare یعنی کابوس داشتن، کابوس دیدن ) I have nightmares every night من هرشب دارم کابوس میبینم.

کابوس
تجربه ی خیلی ناخوشایند

nightcap=مشروب قبل از خواب
nightmare= کابوس

کابوس

یه معنی دیگه این کلمه"وحشتناک" ئه.
Nightmare: ( Informal ) an experience that is very unpleasant.
Example : The journey was a nightmare.

کابوس
کابوس : کاب - اوس :به گُمان هم ریشه با واژهء پارسی:
کاب = خواب ، خاب ؛ اوس = اوش ، وَش
کابوس = خوابوش ، خابوش ، خابوَش
گزینه های دیگر :
بَدخُفت ، دُشخُفت ، بَدخُسب ، دُشخُسب ، خُسبَک ، خُسب ( از خُسبیدن ) ، خُفت ( از خُفتن ) ؛ می توان خُفت یا خُسب را با مینه ء بد ، بی خوش ، آخوش ، ناخوش فهمید


عجیب
ناخوشایند

کابوس
بختک

کابوس
بختک
داشتن شب ناآرام



کلمات دیگر: