کلمه جو
صفحه اصلی

pastil


معنی : بخور، مداد رنگی
معانی دیگر : pastille خمیری که برای بخور دادن بکاررود، قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد

انگلیسی به فارسی

( pastile ، pastille ) خمیری که برای بخور دادن بکار رود، بخور، قرص دارویی که رویان شیرینی باشد،مداد رنگی


دستمال کاغذی، بخور، مداد رنگی


انگلیسی به انگلیسی

• lozenge, hard candy; cone of incense, cone of aromatic substances that is burned; pastel crayon

مترادف و متضاد

بخور (اسم)
fumigation, pastil, pastille

مداد رنگی (اسم)
pencil, pastil, pastille


کلمات دیگر: