کلمه جو
صفحه اصلی

newly


معنی : اخیرا، بتازگی
معانی دیگر : تازگی، این اواخر، ازنو، ازسر، دوباره

انگلیسی به فارسی

بتازگی، اخیرا


به تازگی، اخیرا، بتازگی


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: recently.

- a newly discovered island
[ترجمه ترگمان] یه جزیره تازه کشف کرده
[ترجمه گوگل] یک جزیره تازه کشف شده

(2) تعریف: in a new and different way.
مشابه: anew

- a newly created story
[ترجمه ترگمان] یک داستان تازه خلق شده
[ترجمه گوگل] یک داستان جدید ایجاد شده

(3) تعریف: anew.
مشابه: afresh, anew

- a newly painted house
[ترجمه ترگمان] یک خانه تازه رنگ شده
[ترجمه گوگل] یک خانه تازه چاپ شده

• recently; lately; again
newly- combines with past participles to indicate that an action is very recent.

مترادف و متضاد

اخیرا (قید)
late, new, newly, lately

بتازگی (قید)
newly, lately, recently

recently


Synonyms: anew, freshly, just, lately, latterly, of late


Antonyms: past


جملات نمونه

1. newly barbered hair
موی تازه سلمانی شده

2. newly hatched tadpoles
بچه قورباغه های نوزاد

3. a newly fledged dancer
رقاص نورسته (تازه کار)

4. to stake newly planted trees
درختان تازه کاشته را با تیرچه واداشتن

5. watering the newly planted tree will make the soil around it settle
آب دادن به نهال تازه کاشته موجب محکم کردن خاک اطراف آن می شود.

6. two of the newly planted trees died, but the others have started budding
دوتا از درختانی که تازه کاشته بودند خشک شدند،ولی بقیه شروع به جوانه زدن کرده اند.

7. a reception for the newly made masters and doctors
پذیرایی به افتخار فوق لیسانس ها و دکترهای تازه

8. a few pats around the newly planted tree are helpful
چند ضربه ی ملایم به اطراف درخت تازه کاشته شده مفید است.

9. the invasion of privacy of a newly married couple
به هم زدن خلوت یک زوج تازه ازدواج کرده

10. Have you reviewed for this newly published novel?
[ترجمه ترگمان]آیا برای این رمان منتشر شده جدید مورد بررسی قرار گرفته اید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما برای این رمان جدید منتشر شده بررسی کرده اید؟

11. This is my newly bought digital watch.
[ترجمه ترگمان]این ساعت دیجیتالی جدید من است
[ترجمه گوگل]این ساعت دیجیتال من به تازگی خریداری شده است

12. Operational Research is a newly emerging subject.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات عملیاتی یک موضوع نوظهور است
[ترجمه گوگل]تحقیقات عملیاتی یک موضوع تازه در حال ظهور است

13. There's a newly married couple living opposite .
[ترجمه ترگمان]یه زوج تازه با هم زندگی می کنن
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر تازه متاهل در مقابل وجود دارد

14. He said that the newly published government report didn't have much beef in it.
[ترجمه ترگمان]او گفت که گزارش تازه منتشر شده دولت گوشت زیادی در آن ندارد
[ترجمه گوگل]او گفت که گزارش دولتی که اخیرا منتشر شده بود، در آن گوشت گاو نداشت

15. The newly built railway line was brought into use not long ago.
[ترجمه ترگمان]این خط آهن که به تازگی ساخته شده بود، مدت ها پیش مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]خطوط راه آهن جدید به مدت طولانی به بهره برداری رسیده است

16. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

17. The newly appointed mayor is widely regarded as a government stooge.
[ترجمه ترگمان]شهردار جدید به طور گسترده به عنوان یک دولت الکترونیک در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]شهردار تازه تأسیس شده به طور گسترده ای به عنوان یک دولت دولتی شناخته می شود

a newly-established office

اداره‌ای که تازگی تأسیس‌شده


پیشنهاد کاربران

جدیدا

recent


کلمات دیگر: