معنی : مصنوعی، غیر حاکی
معانی دیگر : رجوع شود به: nonobjective، غیر طبیعی
nonrepresentational
معنی : مصنوعی، غیر حاکی
معانی دیگر : رجوع شود به: nonobjective، غیر طبیعی
انگلیسی به فارسی
غیر طبیعی، مصنوعی، غیرحاکی
غیر نماینده، مصنوعی، غیر حاکی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: nonrepresentationalism (n.)
مشتقات: nonrepresentationalism (n.)
• : تعریف: designating a style in visual arts by which the artist does not attempt to portray objects or people of the natural world; abstract.
• not representational, not attempting to be a realistic graphic representation
مترادف و متضاد
مصنوعی (صفت)
accrete, artificial, false, sophisticated, dummy, feigned, artful, forged, made-up, factitious, factitive, postiche, nonrepresentational
غیر حاکی (صفت)
mute, unexpressive, nonrepresentational
پیشنهاد کاربران
مصنوعی
غیر واقعی
غیر واقعی
غیر نمایشی
نابازنمودی ( نقد هنر تری بَرت در ترجمه ی کامران غبرایی )
کلمات دیگر: