کلمه جو
صفحه اصلی

old age


معنی : پیری
معانی دیگر : کهنسالی، سالمندی، سالخوردگی، دوران پیری

انگلیسی به فارسی

پیری، کهنسالی، سالمندی، سالخوردگی، دوران پیری


کهنسال، پیری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the final stage of life, considered in humans to begin at about age sixty-five, characterized by a decline in health and vigor.
متضاد: childhood, youth
مشابه: age

• adult age, elderly period of life

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] کهن سنی در توپوگرافی، مرحله نهایی در چرخه فرسایشی یک عارضه یا یک ناحیه که طی آن سطح ناحیه فرسایش یافته و تقریباً به سطح مبنا رسیده و عوارض نیز فرمی ساده داشته و به صورت تقریباً مسطح درآمده اند. مشخصه چنین مرحله ای، جاری بودن چند جریان یا آبراهه پرپیچ و خم بزرگ و آرام، در عرض دشتهای سیلابی وسیع موجود در منطقه، که توسط تپه هایی نیمه هموار از یکدیگر جدا شده و دارای انشعابات شاخه شاخه ای می باشند، و نیز فرآیند مسطح شدن ساختارها، می باشد. مقایسه شود با: senescence, senility. مترادف: topographic old age. در ساحل، یک مرحله فرضی در شکل گیری و تکامل یک ساحل یا خط ساحلی، که مشخصه آن سطحی مضرس و عریض، صخره ای کم و بیش مسطح که به طرف خشکی هدایت شده و نیز منطقه ای جزر و مدی است. از آنجا که احتمالاً سطح آب دریا در بازه زمانی لازم برای فرسایشی بدین نحو، پایدار و با ثبات نمی باشد. این مرحله، یک مرحله نظری بسیار فشرده شده است. در رودخانه ها، مرحله ای از شکل گیری و تکامل یک جریان یا آبراهه که طی آن قدرت و کارایی فرسایش افزایش یافته و باکاهش قابل توجه گرادیان (شیب مسیر)، فرآیند نهشته گذاری و تشکیل آبرفت، سرعت قابل ملاحظه ای پیدا می کند. مشخصات چنین مرحله ای بدین فرایند باری که جریان قادر به حمل آن نبوده و از این رو به راحتی ته نشین می شود؛ یک دره بسیار وسیع، کم عمق، با جوانب کم شیب و بستری تقریباً مسطح (دشت سیلابی) که عرض آن می تواند معادل با 15 برابر کمربند مئاندری باشد، وجود تعداد زیادی شکاف های پرپیچ و خم، خاکریز، یازو، بایو، ساختارهای هلالی شکل و مرداب در بستر دره مزبور، یک جریان کند و آهسته، انشعابات آرام و بالغ (با تعداد کم) و نهایتاً فرسایش کند و کم اثر است.

مترادف و متضاد

پیری (اسم)
age, old age, senescence, senility

period of being elderly


Synonyms: advancing years, age, agedness, autumn of life, caducity, debility, declining years, decrepitude, dotage, elderliness, evening of life, feebleness, geriatrics, golden age, golden years, infirmity, latter part of animate life, longevity, oldness, retirement age, second childhood, senectitude, senescence, senility, seniority, winter of life, years


Antonyms: adolescence, childhood, infancy, youth


جملات نمونه

1. Youth is a blunder; manhood a struggle, old age a regret.
[ترجمه ترگمان]جوانی اشتباه است، مردانگی است، پیری است، پیری است
[ترجمه گوگل]جوانان غلط است؛ انسانیت یک مبارزه، پیری یک پشیمانی است

2. We hope to grow old, yet we fear old age; that is, we are willing to live, and afraid to die.
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که پیر شویم، با این همه ما از پیری هراس داریم؛ یعنی ما می خواهیم زندگی کنیم و از مردن می ترسیم
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که سالم بمانیم، با این حال ما از سن پیر می ترسیم این است که ما مایل هستیم زندگی کنیم و از مرگ می ترسیم

3. Rear sons for help in old age; and store up grains against famine.
[ترجمه ترگمان]پسران عقب عقب برای کمک به پیری، و غلات خود را در برابر قحطی انبار می کنند
[ترجمه گوگل]پسران عقب برای کمک در سن و سال؛ و دانه ها را بر علیه قحطی ذخیره کن

4. Economy is the easy chair of old age.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد، صندلی راحتی دوران پیری است
[ترجمه گوگل]اقتصاد صندلی راحتی پیری است

5. He's getting deafer in his old age.
[ترجمه ترگمان]داره تو سن اون پیر میشه
[ترجمه گوگل]او در دوران پیری خود را از دست می دهد

6. He attained a good old age and died content.
[ترجمه ترگمان]او به سنین پیری رسیده و راضی بود
[ترجمه گوگل]او سالخوردگی خوب و محتوای مرده را به دست آورد

7. You're getting quite romantic in your old age!
[ترجمه ترگمان]تو در این سن و سال خیلی شاعرانه میشی!
[ترجمه گوگل]شما در سن شما کاملا عاشقانه هستید!

8. Planning for their old age gives people an aim in life.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی برای پیری آن ها هدف زندگی را به مردم می دهد
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی برای سالخوردگان به مردم اهمیت می دهد

9. Death, old age, are words without a meaning, that pass by us like the idle air which we regard not. Others may have undergone, or may still be liable to them--we "bear a charmed life", which laughs to scorn all such sickly fancies. As in setting out on delightful journey, we strain our eager gaze forward.
[ترجمه ترگمان]مرگ، پیری، کلمات هستند، بی آن که معنی داشته باشد، که ما را مانند هوای عاطل و باطل که ما نمی دانیم از ما می گذرد برخی دیگر ممکن است تحمل داشته باشند، یا شاید هنوز بر آن ها امکان داشته باشد - - ما یک زندگی عالی خواهیم داشت که به همه تخیلات بیمارگونه می خندد همچنان که در سفر خوشی بودیم، نگاه مشتاق مان را به جلو کشیدیم
[ترجمه گوگل]مرگ، پیری، کلمات بدون معنی است، که ما را مانند هوای خالی که ما را نادیده می گیرد، می گذارد دیگران ممکن است تحت تعقیب قرار گیرند و یا هنوز هم مسئولیت آن را بر عهده بگیرند - ما یک زندگی جذاب را تحمل می کنیم، که می خندد تا همه چنین فریبندهای را نادیده بگیرد همانطور که در تعطیلات در سفر لذت بخش، ما نگاه مشتاقانه خود را به جلو رو به زوال است

10. How well off you are in old age is largely determined by race, sex, and marital status.
[ترجمه ترگمان]این که شما در سنین پیری چقدر خوب هستید، تا حد زیادی براساس نژاد، جنس، و وضعیت زناشویی مشخص می شود
[ترجمه گوگل]چقدر خوب است که شما در سن و سالی هستید که تا حد زیادی توسط نژاد، جنس و وضعیت تاهل تعریف شده است

11. Ben's getting a little testy in his old age.
[ترجمه ترگمان]بن در سن و سال خودش کمی زودرنج شده
[ترجمه گوگل]بن در سن نوجوانی کمی تست می شود

12. The fear of death obsessed her throughout her old age.
[ترجمه ترگمان]ترس از مرگ او را در دوران گذشته آزار می داد
[ترجمه گوگل]ترس از مرگ او در دوران پیری او را وسوسه کرد

13. Old age disabled him for hard work.
[ترجمه ترگمان]پیری او را برای کار سخت ناتوان کرد
[ترجمه گوگل]سن او برای کار سخت او را نادیده گرفت

14. Loss of memory is a natural concomitant of old age.
[ترجمه ترگمان]فقدان حافظه، یک نمونه طبیعی از سن و سال گذشته است
[ترجمه گوگل]از دست دادن حافظه، طبیعی است که با پیری همراه است

پیشنهاد کاربران

کهولت سن


کلمات دیگر: