کلمه جو
صفحه اصلی

ninth


معنی : یک نهم، نهمین، نهمین مرتبه
معانی دیگر : نهم، درنهمین درجه

انگلیسی به فارسی

نهم، نهمین، یک نهم، یک قسمت از نه قسمت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: indicating rank or position between eighth and tenth.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one of nine equal parts of a whole.

(2) تعریف: the member of a series between eighth and tenth.
قید ( adverb )
• : تعریف: in a position between eighth and tenth.

• number 9 in a series; one part of nine equal parts, 1/9
next after the eighth; being one of 9 equal parts
the ninth item in a series is the one that you count as number nine.
a ninth is one of nine equal parts of something.

مترادف و متضاد

یک نهم (صفت)
ninth

نهمین ()
ninth

نهمین مرتبه ()
ninth

جملات نمونه

the ninth day

نهمین روز


The ninth is mine.

نهمی مال من است.


the ninth person

نفر نهم


1. the ninth day
نهمین روز

2. the ninth is mine
نهمی مال من است.

3. the ninth person
نفر نهم

4. the ninth row
ردیف نهم

5. you get a ninth of the profit
یک نهم سود به تو می رسد.

6. Billy is in the ninth grade.
[ترجمه ترگمان]بیلی کلاس نهم است
[ترجمه گوگل]بیلی در کلاس نهم است

7. The Lithuanian Philharmonic Orchestra played Beethoven's Ninth Symphony.
[ترجمه ترگمان]ارکستر فیلارمونیک لیتوانی سمفونی نهم بتهوون را می نواخت
[ترجمه گوگل]ارکستر فیلارمونیک لیتوانی سمفونی نهم بتهوون را بازی کرد

8. The pitcher struck out both batters in the ninth inning and saved the game.
[ترجمه ترگمان]این پارچ در بار نهم هر دو ضربه زد و بازی را نجات داد
[ترجمه گوگل]جاسوس هر دو نفر را در انین نهم زد و بازی را نجات داد

9. By the ninth hour the car was running in eighth position.
[ترجمه ترگمان]در ساعت نهم اتومبیل در موقعیت هشتم به حرکت درآمد
[ترجمه گوگل]در ساعت نهم، ماشین در موقعیت هشتم قرار گرفت

10. Norway jumped from ninth to third place.
[ترجمه ترگمان]نروژ از مکان نهم تا سوم پایین پرید
[ترجمه گوگل]نروژ از نهم تا سوم جای گرفت

11. The Ninth Symphony of Beethoven is a famous one.
[ترجمه ترگمان]سمفونی نهم بتهوون مشهور است
[ترجمه گوگل]سمفونی نهم بتهوون معروف است

12. Billy is fourteen years old and in the ninth grade.
[ترجمه ترگمان]بیلی چهارده ساله و در کلاس نهم است
[ترجمه گوگل]بیلی چهارده ساله و در کلاس نهم است

13. In Brussels the dollar rose by a ninth of a cent.
[ترجمه ترگمان]در بروکسل دلار با نهمین درصد افزایش یافت
[ترجمه گوگل]در بروکسل، دلار به 9 درصد رسید

14. I was starting to flag after the ninth mile.
[ترجمه ترگمان]بعد از نهمین مایل شروع به مسدود کردن پرچم کردم
[ترجمه گوگل]من شروع به پرچم پس از مایل نهم

15. September is the ninth month of the year.
[ترجمه ترگمان]سپتامبر نهمین ماه سال است
[ترجمه گوگل]سپتامبر ماه نهم سال است

You get a ninth of the profit.

یک نهم سود به تو می‌رسد.


پیشنهاد کاربران

نهمین


کلمات دیگر: