کلمه جو
صفحه اصلی

nightly


معنی : شبانه، هر شب
معانی دیگر : هر شبه، (مهجور) شبانه، شب مانند، وابسته به شب

انگلیسی به فارسی

شبانه، هر شب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: happening, existing, or done at night.
مترادف: nocturnal
متضاد: diurnal

- nightly disturbances
[ترجمه ترگمان] اختلالات شبانه
[ترجمه گوگل] اختلالات شبانه

(2) تعریف: happening, existing, or done every night.
متضاد: diurnal
مشابه: recurrent

- her nightly vigil
[ترجمه ترگمان] هر شب شب زنده داری می کنه
[ترجمه گوگل] شب زنده داری او
قید ( adverb )
(1) تعریف: at night.
مترادف: nocturnally

(2) تعریف: on every night.
مترادف: nights

• by night; every night
by night; every night
a nightly event happens every night.

مترادف و متضاد

شبانه (صفت)
nightly, overnight, nocturnal, vespertinal, vespertine

هر شب (صفت)
nightly

each evening; after dark


Synonyms: at night, by night, every night, in the night, night after night, nights, nighttime, nocturnal, nocturnally


Antonyms: daily


جملات نمونه

1. a policeman making his nightly rounds
پلیسی که گشت شبانه ی خود را انجام می دهد

2. he calls his mother nightly
او هر شب به مادرش تلفن می زند.

3. The hotel has a varied programme of nightly entertainment.
[ترجمه ترگمان]این هتل برنامه متنوعی از تفریحات شبانه دارد
[ترجمه گوگل]این هتل دارای یک برنامه متنوع سرگرمی شبانه است

4. I'm sure we watched the nightly news, and then we turned on the movie.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم اخبار شبانه را تماشا کردیم و بعد به فیلم نگاه کردیم
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستیم که ما اخبار شبانه را تماشا کردیم، و سپس ما فیلم را روشن کردیم

5. The band plays twice nightly in the bar.
[ترجمه ترگمان]گروه دوبار در بار بازی می کند
[ترجمه گوگل]این گروه دو بار شبانه در نوار بازی می کند

6. They're appearing/performing twice nightly at the Playhouse Theatre.
[ترجمه ترگمان]آن ها دو بار در شب در تئاتر Playhouse ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]آنها در تئاتر Playhouse دو بار شبانه پخش می شوند

7. She appears nightly on the television news, speaking for the State Department.
[ترجمه ترگمان]او شب ها در اخبار تلویزیون صحبت می کند و برای اداره امور خارجه صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او در روزنامه های تلویزیونی شبانه به نظر می رسد، برای وزارت امور خارجه صحبت می کند

8. She appears nightly on the television news.
[ترجمه ترگمان]او شب ها در اخبار تلویزیون ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]او به تازگی در تلویزیون پخش می شود

9. Protests continue nightly in Vienna and other cities, peaceful affairs now unlike the violent clashes of recent weeks.
[ترجمه ترگمان]اعتراضات شبانه در وین و دیگر شهرها و امور صلح آمیز در حال حاضر بر خلاف درگیری های خشونت آمیز هفته های اخیر ادامه دارد
[ترجمه گوگل]اعتراضات در شبانه روز در وین و دیگر شهرها ادامه دارد و امور صلح آمیز در حال حاضر برخلاف درگیری های خشونت آمیز هفته های اخیر است

10. Our nightly promenade up and down the road has put us on speaking terms with the whole neighbourhood.
[ترجمه ترگمان]گردش شبانه ما بالا و پایین جاده ما را به سخن گفتن با همه همسایه ها قرار داده است
[ترجمه گوگل]پیاده روی شبانه ما در بالا و پایین جاده ما را در شرایط صحبت با کل محله قرار داده است

11. Today the new Little People, those who dance nightly on the television screen, have ousted the old.
[ترجمه ترگمان]امروز افراد کوچک جدید، کسانی که شب ها در صفحه تلویزیون می رقصند، پیران را سرنگون کرده اند
[ترجمه گوگل]امروز، افراد کوچولو جدید، کسانی که شبانه در صفحه تلویزیون رقص می زنند، قدیمی شده اند

12. Jim Brown tried nightly to fill that space.
[ترجمه ترگمان]جیم براون هر شب سعی کرد آن فضا را پر کند
[ترجمه گوگل]جیم براون هر روز برای پر کردن این فضا تلاش کرد

13. Restaurant offers an AlaCarte menu nightly.
[ترجمه ترگمان]رستوران غذاهای AlaCarte را به صورت شبانه عرضه می کند
[ترجمه گوگل]رستوران منوی شبانه AlaCarte را ارائه می دهد

14. Adjacent to pub which offers free nightly entertainment for guests.
[ترجمه ترگمان]Adjacent که برای میهمانان سرگرمی شبانه رایگان ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]در مجاورت میخانه که سرگرمی شبانه رایگان برای مهمانان ارائه می دهد

15. The programme is broadcast nightly.
[ترجمه ترگمان]این برنامه شبانه پخش می شود
[ترجمه گوگل]برنامه شبانه پخش می شود

He calls his mother nightly.

او هرشب به مادرش تلفن می‌زند.



کلمات دیگر: