1. bland optimism
خوش بینی ملایم
2. i prefer optimism to pessimism
من خوشبینی را به بدبینی ترجیح می دهم.
3. overflowing with optimism
سرشار از خوش بینی
4. the recession of optimism
کم شدن درجه ی خوش بینی
5. to sustain one's optimism
خوش بینی خود را حفظ کردن
6. it is the laughter and optimism in you that gives me strength
این خنده و خوشبینی تو است که به من قوت قلب می دهد.
7. a young girl, full of life and optimism
دختری جوان پر از شور و نشاط و خوش بینی
8. The air-pollution board has reacted with cautious optimism to the announcement.
[ترجمه ترگمان]هیات ضد آلودگی با خوش بینی محتاطانه نسبت به اعلام این خبر واکنش نشان داده است
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره آلودگی هوا با خوش بینی محتاطانه به اعلامیه واکنش نشان داده است
9. They ended the discussion on a note of optimism.
[ترجمه ترگمان]آن ها بحث را در مورد یک یادداشت خوش بینی به پایان رساندند
[ترجمه گوگل]آنها بحث را در مورد یادآوری خوش بینی پایان دادند
10. Her optimism turned out to be misplaced.
[ترجمه ترگمان] optimism تبدیل به گم شدن شد
[ترجمه گوگل]خوش بینی او ناخوشایند بود
11. to catch waves of optimism, there's hope you may die young at 80.
[ترجمه ترگمان]برای گرفتن امواج خوش بینی، امید وجود دارد که ممکن است در سن ۸۰ سالگی مرد
[ترجمه گوگل]برای گرفتن امواج خوش بینی، امید وجود دارد که شما در سن 80 سالگی مرد
12. I had to smile at his optimism.
[ترجمه ترگمان]باید به خوش بینی او لبخند می زدم
[ترجمه گوگل]مجبور شدم خوشبختانه لبخند بزنم
13. Her optimism seemed to infect all those around her.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که optimism همه اطرافیانش را آلوده کرده بود
[ترجمه گوگل]خوش بینی او به نظر می رسید همه کسانی که اطراف او را آلوده می کنند
14. There are very real grounds for optimism.
[ترجمه ترگمان]دلایل زیادی برای خوش بینی وجود دارد
[ترجمه گوگل]دلایل بسیار خوبی برای خوش بینی وجود دارد
15. He swings from wild optimism to total despair.
[ترجمه ترگمان]او از خوش بینی وحشیانه تا ناامیدی کامل نوسان می کند
[ترجمه گوگل]او از خوشحالی وحشی به ناامیدی کامل تغییر می کند