1. Then they jump on to their prey, paralyse it and feed on it.
[ترجمه ترگمان]سپس به سمت طعمه خود می جهند، آن را فلج می کنند و از آن تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل]سپس آنها را به شکار خود پر می کنند، آن را فلج می کنند و آن را تغذیه می کنند
2. There are botulism injections available now to paralyse the frowning lines and the smiling ones too.
[ترجمه ترگمان]اکنون برای فلج کردن خطوط درهم و نیز لبخند زدن های خندان، تزریقات botulism موجود است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تزریق بوتولیسم در دسترس است تا خطوط خفگی و همچنین لبخند را فلج کند
3. Coelenterates have stinging cells which they use to paralyse their prey.
[ترجمه ترگمان]Coelenterates سلول های stinging دارند که برای فلج کردن طعمه خود از آن استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]کوئلenterates سلول های خارش دار که آنها را برای فلج شکار آنها استفاده می شود
4. Some emit poisonous gases which kill or temporarily paralyse any insects who attempt a meal.
[ترجمه ترگمان]برخی گازهای سمی منتشر می کنند که به طور موقت هر گونه حشراتی که سعی می کنند غذا بخورند را فلج می کنند یا به طور موقت فلج می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از گازهای سمی تولید می کنند که هر یک از حشرات را می کشند یا موقتا می کشند و یک غذا می خورند
5. These problems were outlined not to paralyse comparative researchers, but to highlight possible sources of bias in drawing valid inferences.
[ترجمه ترگمان]این مشکلات به طور خلاصه بیان شد تا پژوهشگران قیاسی را فلج نکند، بلکه برای برجسته کردن منابع احتمالی تعصب در طراحی inferences معتبر تاکید شده است
[ترجمه گوگل]این مشکلات مشخص نشده است که فلج کردن محققین مقایسهای باشد، اما برای برجسته کردن منابع احتمالی تعصب در کشف نتیجههای معتبر
6. The effect of the drug is to paralyse the nerves in the leg before the operation.
[ترجمه ترگمان]تاثیر این دارو، فلج کردن اعصاب پا قبل از عملیات است
[ترجمه گوگل]اثر دارو این است که قبل از عمل، اعصاب در پا را فلج کند
7. If we try to remove it, it could paralyse him.
[ترجمه ترگمان]، اگه ما سعی کنیم که برش داریم ممکنه بهش صدمه بزنه
[ترجمه گوگل]اگر ما سعی می کنیم آن را حذف کنیم، می تواند او را فلج کند
8. This greatly impairs proper business planning and may well paralyse investment by the tenant in the property.
[ترجمه ترگمان]این امر به شدت برنامه ریزی کسب وکار را مختل کرده و ممکن است به خوبی سرمایه گذاری توسط مستاجر در ملک را فلج کند
[ترجمه گوگل]این امر تا حد زیادی برنامه ریزی کسب و کار مناسب را مختل می کند و ممکن است سرمایه گذاری توسط مستاجر را در مالکیت فلج کند
9. Then 50,000 volts are pulsed through the target sufficient to paralyse through an inch of clothing.
[ترجمه ترگمان]سپس ۵۰۰۰۰ ولت از طریق هدف برای فلج کردن از طریق یک اینچ از لباس، پالس می شوند
[ترجمه گوگل]سپس 50،000 ولت از طریق هدف، کافی است تا از طریق یک اینچ لباس فلج شود
10. But the following month saw a renewed wave of strikes paralyse St Petersburg, Moscow and many provincial cities.
[ترجمه ترگمان]اما در ماه بعد شاهد موجی از اعتصابات جدید در سنت پیترزبورگ، مسکو و بسیاری از شهره ای استان شد
[ترجمه گوگل]اما ماه بعد، یک موج تازه ای از اعتصاب ها را در جریان استعفای پایتخت روسیه، مسکو و بسیاری از شهرهای استانی قرار داد
11. First, a strike by even a proportion of core workers such as train drivers or signalmen can paralyse the network.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، حتی بخشی از کارگران اصلی مانند رانندگان قطار یا signalmen می توانند شبکه را فلج کنند
[ترجمه گوگل]اولا، یک اعتصاب از سوی برخی از کارکنان اصلی مانند راننده های قطار یا سیگنال ها می تواند شبکه را فلج کند
12. You can either hit these germs with an antibiotic, or paralyse your bowels and win through passive resistance.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با آنتی بیوتیک به این میکروب ها ضربه بزنید، یا روده ها را فلج کرده و از طریق مقاومت منفعل، برنده شوید
[ترجمه گوگل]شما می توانید این میکروب ها را با یک آنتی بیوتیک آزمایش کنید، یا روده خود را فلج کرده و از طریق مقاومت غیرفعال برنده شوید
13. What is more, he acts out those dreams because, unlike a normal sleeper, his brain is failing to paralyse his body.
[ترجمه ترگمان]چه چیزی بیشتر است، او آن رویاها را نادیده می گیرد، چون برخلاف یک خفته معمولی، مغز او نمی تواند بدن خود را فلج کند
[ترجمه گوگل]او بیشتر از آن رویاها عمل می کند؛ زیرا برخلاف یک خواب معمولی، مغز او بدن خود را فلج نمیکند
14. When we lose a dear friend, someone we have loved deeply, we are left with a grief that can paralyse us emotionally for a long time.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک دوست عزیز را از دست می دهیم، فردی که ما عمیقا عاشق آن هستیم، با اندوهی که می تواند برای مدتی طولانی ما را فلج کند رها می شویم
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک دوست عزیزمان را از دست می دهیم، کسی که عمیقا دوستش داریم، ما با غم و اندوهی روبرو هستیم که می تواند ما را به مدت طولانی از نظر احساسی فلج کند