کلمه جو
صفحه اصلی

passageway


معنی : راهرو، گذرگاه، عبور، معبر، غلام گردش، محل عبور
معانی دیگر : دالان، گذرگاه، راهرو

انگلیسی به فارسی

راهرو، غلام گردش، محل عبور، گذرگاه


گذرگاه، عبور، معبر، راهرو، غلام گردش، محل عبور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a corridor or other way along or through which people or things may pass.
مترادف: passage
مشابه: aisle, alley, alleyway, ambulatory, bottleneck, breezeway, corridor, gallery, gangway, hall, hallway, lane, pass, path, thoroughfare, walkway, way

• walkway, thoroughfare, passage; corridor, hallway
a passageway is a long, narrow space between walls or fences connecting one room or place with another.

مترادف و متضاد

راهرو (اسم)
runway, aisle, corridor, hall, doorway, passage, lobby, walk, vestibule, gallery, passageway, door, gangway

گذرگاه (اسم)
pass, passage, defile, bypass, bus, pathway, causeway, passageway, gangway

عبور (اسم)
pass, transmission, passage, ferry, outlet, passageway, transition, transit, crossing, passing

معبر (اسم)
cut, pass, passage, ferry, passageway, ford, crossover, crossing, ferryboat, ferry bridge, passover, passway, railway crossing

غلام گردش (اسم)
passageway

محل عبور (اسم)
passageway

corridor


Synonyms: aisle, alley, couloir, entrance hall, entranceway, hall, hallway, ingress, lobby, passage, path, walkway


path for travel


Synonyms: access, alley, alleyway, avenue, channel, corridor, course, doorway, entrance, entrance hall, exit, gap, hall, hallway, lane, line, lobby, opening, pathway, road, route, shaft, subway, thoroughfare, tunnel, vestibule, way


Antonyms: blockage, stop


جملات نمونه

1. The tunnel contracts to a narrow passageway as you go deeper.
[ترجمه ترگمان]تونل به راهرویی باریک منتهی می شود که شما عمیق تر می روید
[ترجمه گوگل]تونل به یک پاساژ باریک به عنوان عمیق تر می رود

2. "You go down that passageway over there. " — "Which one?"
[ترجمه ترگمان]\"شما از آن راهرو به آنجا می روید،\" کدام یک را؟ \"
[ترجمه گوگل]'شما پایین رفتن این گذرگاه در آنجا وجود دارد ' - 'کدام یک؟'

3. He led me down a narrow passageway.
[ترجمه ترگمان]او مرا به راهروی باریکی هدایت کرد
[ترجمه گوگل]او من را پایین یک پاساژ باریک گذاشت

4. Outside, in the passageway, I could hear people moving about.
[ترجمه ترگمان]بیرون، در راهرو، صدای حرکت مردم را می شنیدم
[ترجمه گوگل]در خارج از محوطه، من می توانستم مردم را در حال حرکت ببینم

5. The passageway outside was still reverberating from the crash when he started in on the door of the next apartment.
[ترجمه ترگمان]گذرگاه بیرون هنوز پر از تصادف بود که از در آپارتمان بعدی شروع به حرکت کرد
[ترجمه گوگل]در حوالی آپارتمان بعد از گذشت زمان، عبور از بیرون هنوز در حال وقوع است

6. From outside in the passageway the sound of water bubbling and steaming on the old gas cooker could be heard.
[ترجمه ترگمان]از بیرون در راهرو صدای قل قل آب و بخار بر روی اجاق گاز قدیمی شنیده می شد
[ترجمه گوگل]از خارج در حوضچه، صدای حباب آب و بخار در اجاق گاز قدیمی شنیده می شود

7. Rather than following, he plunged into the passageway between the bars, seeking his mate.
[ترجمه ترگمان]به جای آن که به دنبال او برود به راهرو میان میله ها شیرجه زد و به دنبال رفیق خود گشت
[ترجمه گوگل]به جای پیگیری، او به عبور از میان میله ها، به دنبال همسر خود فرو ریخت

8. Bandeira turned into a tiled passageway, opened a door and stood back for Sergio to enter.
[ترجمه ترگمان]برگشت و وارد راهروی کاشی شده شد و در را باز کرد و پشت آن ایستاد تا سرژیو وارد شود
[ترجمه گوگل]باندیرا تبدیل به یک گذر کاشی شده، یک درها را باز کرد و برای ورود سرجیو ایستاد

9. A naked bulb burning in the passageway.
[ترجمه ترگمان]یک لامپ برهنه در راهرو روشن بود
[ترجمه گوگل]لامپ برهنه سوخته در حیاط

10. Alexei was barring his progress along the passageway and Rostov sighed inwardly.
[ترجمه ترگمان]آل کسی در راهرو به راه خود ادامه داده بود و راستوف در دل آه می کشید
[ترجمه گوگل]آلکسی پیشرفت خود را در امتداد پاساژ محدود کرد و روستوف به داخل بیرون آمد

11. They are subdued as they walk down the passageway from the visitors' locker room to the court.
[ترجمه ترگمان]وقتی از راهرو پایین رفتند و وارد تالار شدند، آن ها آرام و آرام قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها در حالی که از پاساژ بازدیدکنندگان به دادگاه عبور می کنند پایین می آیند

12. The passageway ended in another small, circular chamber.
[ترجمه ترگمان]راهرو در یک اتاق گرد و مدور دیگر به پایان رسید
[ترجمه گوگل]گذرگاه در یک اتاق کوچک کوچک دیگر به پایان رسید

13. Could this be the secret passageway to the Litani, groined by the forces of Christendom to escape from their ancient predicament?
[ترجمه ترگمان]آیا این یک راه مخفی است که به وسیله نیروهای مسیحی برای فرار از این مخمصه قدیم گریخته باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا می توان این گذرگاه مخفیانه به لاتانی بود که توسط نیروهای کریستنمود غرق در فرار از مشکل خود باستان است؟

14. She trotted softly through the passageway letting out on the living room, and entered it and stood before the fireplace mantel.
[ترجمه ترگمان]به آرامی از راهرو عبور کرد و وارد اتاق نشیمن شد و وارد آن شد و جلوی بخاری دیواری ایستاد
[ترجمه گوگل]او به آرامی از طریق عبور از اتاق بیرون رفت و به داخل آن وارد شد و در پیشانی مانت شومینه ایستاده بود

پیشنهاد کاربران

گذرگاه راهرو
there is small passageway in the maze

مجرا


کلمات دیگر: