1. Her partially clothed body was found in woods nearby.
[ترجمه ----] بدن نیمه پوشیده او ( از لباس ) در نزدیکی جنگل یافت شد.
[ترجمه ترگمان]بدن نیمه شبه او در جنگل در نزدیکی پیدا شده بود
[ترجمه گوگل]بدن او لباس پوششی در نزدیکی جنگل یافت شد
2. He was partially paralysed by the fall.
[ترجمه ترگمان]سقوط او تا حدی فلج شده بود
[ترجمه گوگل]او تا حدی تحت تأثیر سقوط قرار گرفته بود
3. The operation was only partially successful.
[ترجمه ترگمان]این عملیات تنها تا اندازه ای موفقیت آمیز بود
[ترجمه گوگل]این عملیات تنها تا حدی موفقیت آمیز بود
4. He's been totally/partially deaf since birth.
[ترجمه ترگمان]او از بدو تولد تا حدودی ناشنوا بوده است
[ترجمه گوگل]او از زمان تولد کاملا یا تا حدی ناشنوا بوده است
5. Remember that you are partially responsible for their unhappiness.
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باش که تو تا اندازه ای مسئول بدبختی آن ها هستی
[ترجمه گوگل]به خاطر داشته باشید که شما بخشی از مسئولیت نارضایتی آنهاست
6. The museum has special facilities for blind and partially sighted visitors.
[ترجمه ترگمان]این موزه امکانات ویژه ای برای بازدیدکنندگان نابینا و جزئی دارد
[ترجمه گوگل]این موزه دارای امکانات ویژه ای برای بازدیدکنندگان نابینا و نزدیک است
7. You are partially correct.
[ترجمه ترگمان]تو تا اندازه ای درست میگی
[ترجمه گوگل]شما تا حدی درست است
8. The house was partially hidden behind some trees.
[ترجمه ترگمان]خانه تا اندازه ای پشت درختان پنهان بود
[ترجمه گوگل]خانه بعضی از درختان پشت درهای بسته بود
9. Unemployment insurance means that you are partially protected if you lose your job.
[ترجمه ترگمان]بیمه بیکاری به این معنی است که اگر کارتان را از دست بدهید، تا حدی حفاظت می شوید
[ترجمه گوگل]بیمه بیکاری به این معنی است که اگر شما شغل خود را از دست بدهی، به طور جزئی محافظت می شود
10. The meat was only partially cooked.
[ترجمه ترگمان]گوشت را فقط اندکی پخته بودند
[ترجمه گوگل]گوشت فقط پخته شده بود
11. Our fears of conflict were partially vindicated by today's events.
[ترجمه ترگمان]نگرانی های ما از درگیری تا حدی توسط رویداده ای امروز توجیه شده است
[ترجمه گوگل]ترس ما از درگیریها تا حدی توسط رویدادهای امروز مورد تأیید قرار گرفته است
12. Reading aids have been provided for partially sighted pupils.
[ترجمه ترگمان]بیماری خواندن برای دانش آموزان partially فراهم شده است
[ترجمه گوگل]کمکهای خواندن برای دانش آموزانی که دارای ذهنیت اندکی هستند فراهم شده است
13. a society for the blind and partially sighted .
[ترجمه ترگمان]جامعه ای برای نابینا و partially
[ترجمه گوگل]یک جامعه برای نابینا و ناخودآگاه
14. The driver is partially to blame for the accident.
[ترجمه ترگمان]راننده تا حدی مقصر این حادثه است
[ترجمه گوگل]راننده تا حدی به خاطر حادثه مقصر است
15. The campaign was at best only partially successful.
[ترجمه ترگمان]کمپین تنها تا اندازه ای موفقیت آمیز بود
[ترجمه گوگل]کمپین در بهترین حالت تنها تا حدی موفقیت آمیز بود