1. The concept of county supervisor as onlooker is presented throughout the proposed charter.
[ترجمه ترگمان]مفهوم ناظر بخش به عنوان تماشاچی در سراسر منشور پیشنهادی ارائه شده است
[ترجمه گوگل]مفهوم سرپرست شهرستان به عنوان بیننده در سراسر منشور پیشنهادی ارائه شده است
2. One onlooker had to be restrained by police as Mrs Wignall was led away.
[ترجمه ترگمان]یک تماشاچی مجبور شده بود پلیس را مهار کند، همان طور که خانم Wignall را بردند
[ترجمه گوگل]خانم Wignall به جایی رانده شد که یکی از تماشاچیان باید توسط پلیس محاصره شود
3. It was like having a third person, an onlooker, in the room.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که شخص سومی، تماشاچی، در اتاق باشد
[ترجمه گوگل]مثل اینکه داشتن یک شخص ثالث، تماشاگر، در اتاق بود
4. Onlooker: I haven't got the patience.
[ترجمه ترگمان]حوصله ندارم
[ترجمه گوگل]مشاهده گر من صبر نکردم
5. So for the onlooker, the player merely repeats himself with each run of the level.
[ترجمه ترگمان]بنابراین برای بیننده، بازیکن فقط خود را با هر دوی این سطح تکرار می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین برای تماشاگر، بازیکن صرفا خود را با هر اجرا از سطح تکرار می کند
6. The onlooker affirmed the fact to be true.
[ترجمه ترگمان]بیننده این حقیقت را تصدیق می کرد که حقیقت دارد
[ترجمه گوگل]تماشاگر واقعیت را ثابت کرد
7. He became an onlooker and sat around, waiting with folded arms for victory to come.
[ترجمه ترگمان]او به یک تماشاچی تبدیل شد و در حالی که دست های خود را برای پیروزی آماده کرده بود، دور و برش نشسته بود
[ترجمه گوگل]او به تماشاگر تبدیل شد و در اطراف نشسته بود، انتظار برای دست یافتن به پیروزی با سلاح های خورده
8. An onlooker said:'The little girl was smiling and obviously wanted a cuddle for her picture.
[ترجمه ترگمان]یک تماشاچی گفت: دختر کوچولو لبخند می زد و ظاهرا دلش می خواست یک بغل او را نوازش کند
[ترجمه گوگل]یکی از تماشاچیان گفت: 'دختر کوچک لبخند زد و آشکارا خواست که او را برای عکسش دوست داشته باشد
9. In the space of myths, only onlooker knows the secret within, enjoying in the individualistic zone.
[ترجمه ترگمان]در فضای افسانه، تنها بیننده این راز را در درون خود می شناسد و از منطقه individualistic لذت می برد
[ترجمه گوگل]در فضای اسطوره ها، تنها تماشاگر راز درون را می شناسد، لذت می برد در منطقه فردگرا
10. An impartial onlooker must be sought out.
[ترجمه ترگمان]یک تماشاچی بی طرف باید دنبالش بگردیم
[ترجمه گوگل]باید از بیننده بی طرف بیرون بیایید
11. An onlooker said: "Pires was draped in the Barclaycard flag to celebrate winning the title. Then Reyes grabbed his shorts and pulled them down. "
[ترجمه ترگمان]بیننده گفت: \" او در پرچم Barclaycard پوشیده شده بود تا برنده این عنوان شود سپس، ریس متوجه shorts شد و آن ها را پایین کشید \"
[ترجمه گوگل]یکی از تماشاچیان گفت: 'Pires در پرچم Barclaycard تزیین شد تا جشن برنده شدن عنوان شود سپس رییس شورت هایش را برداشت و پایین کشید '
12. I am still an onlooker and my position is privileged.
[ترجمه ترگمان]من هنوز هم تماشاچی هستم و موقعیت من هم خوب است
[ترجمه گوگل]من هنوز تماشاگر هستم و جایگاه من امتیاز است
13. On one hand he wrote "Onlooker" with level-headed illuminative sense[sentence dictionary], on the other hand "onlooker" presented strong being consciousness.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، او نوشت: \"onlooker\" با مفهوم illuminative سطح بالا (فرهنگ لغت)، از سوی دیگر \"بیننده\" آگاهی قوی را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]از یک سو، او �بیننده� را با معنای روشنگرانه (لغوی لغوی) به دست می آورد، از سوی دیگر �بیننده� آگاهی قوی و قوی را ارائه می دهد
14. Nothing says romance like an uninvited onlooker in a leopard print sarong.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز عشق و عاشقی مثل یک بیننده ناخواسته در یک پلنگ چاپ پلنگ را بر زبان نمی آورد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز عاشقانه مانند یک تماشاگر ناخواسته در یک سارنگ چاپ لئوپارد می گوید
15. "Friend of the court"refers to a neutral onlooker who is not invited.
[ترجمه ترگمان]\"دوست دادگاه\" به تماشاچی بی طرف که دعوت نشده است، اشاره می کند
[ترجمه گوگل]'دوست دادگاه' به یک ناظر بی طرف دعوت شده است