1. Christians believe that God is omniscient.
[ترجمه ترگمان]مسیحیان بر این باورند که خداوند دانای کل است
[ترجمه گوگل]مسیحیان معتقدند که خدا شناخته است
2. The novel has an omniscient narrator.
[ترجمه ترگمان]رمان یک راوی می داند
[ترجمه گوگل]این رمان دارای یک روایت شناخته شده است
3. Even the botanical garden's omniscient botanist couldn't explain the meaning of the flower's name.
[ترجمه ترگمان]حتی استاد botanical نیز نمی توانست معنی نام گل را توضیح دهد
[ترجمه گوگل]حتی گیاه شناس شناخته شده باغ گیاه شناسی نمی توانست معنای نام گل را توضیح دهد
4. In other words, only an omniscient analyst can judge the degrees of cost and pay-off to both utterer and receiver.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، تنها یک تحلیلگر دانای کل می تواند به میزان هزینه و پرداخت به هر دو utterer و گیرنده رسیدگی کند
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، تنها یک تحلیلگر همه جانبه می تواند درجه هزینه و پرداخت را به هر دو طرف گفتار و گیرنده قضا کند
5. If the centre were omniscient, none of this would matter.
[ترجمه ترگمان]اگر این مرکز دانای کل بود، هیچ یک از این چیزها اهمیتی نداشت
[ترجمه گوگل]اگر مرکز همه چیز را شناخته بود، هیچ کدام از این مهم نیست
6. And, above all, who was the omniscient Dario?
[ترجمه ترگمان]و مهم تر از همه، چه کسی از همه چیز آگاه بود؟
[ترجمه گوگل]و، بالاتر از همه، چه کسی داریو مشهور بود؟
7. Nevertheless he was not omnipotent or omniscient, either.
[ترجمه ترگمان]با وجود این او قادر مطلق و omniscient از همه چیز نبود
[ترجمه گوگل]با این وجود او هم قدرتمند و هم فکری نداشت
8. This book, however, seems firmly aimed at that omniscient 10 percent. Light reading, it is not.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این کتاب به نظر محکم به این دانای کل ۱۰ درصد می رسد مطالعه نور، این طور نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، این کتاب به شدت به این نکته اشاره دارد که 10 درصد از دانش آموزان را هدف قرار داده است خواندن نور، این نیست
9. And the omniscient gentlemen always said, indeed they would.
[ترجمه ترگمان]و gentlemen هم همیشه می گفتند: واقعا هم همین طور است
[ترجمه گوگل]و آقایان همهجانبه همیشه گفتند، در واقع آنها می شوند
10. The God is finite, and can not be omniscient, omnipotent.
[ترجمه ترگمان]خداوند محدود است و نمی تواند دانای مطلق باشد
[ترجمه گوگل]خداوند محدود است و نمیتواند همهچیز و همه جانبه باشد
11. One of those omniscient and awe - inspiring marvels, a detective, came up from St.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن شگفتی های omniscient و awe، یک کارآگاه از سنت St آمد
[ترجمه گوگل]یکی از آن شگفتی های همه جانبه و هیجان انگیز، یک کارآگاه، از St
12. I do not pretend to be omniscient, but am positive about this fact.
[ترجمه ترگمان]من تظاهر نمی کنم که از همه چیز آگاه باشم، اما در این حقیقت مطمئن هستم
[ترجمه گوگل]من وانمود نمی کنم که همه چیز را درک کنم، اما در مورد این واقعیت مثبت هستم
13. God is typically described by Western religions as omniscient and omnipotent.
[ترجمه ترگمان]خداوند معمولا توسط ادیان غربی به عنوان دانای مطلق توصیف می شود
[ترجمه گوگل]خدا به طور معمول توسط ادیان غربی به عنوان شناخته شده و همه جانبه توصیف شده است
14. Google is the closest thing to an Omniscient (all-knowing) entity in existence, which can be scientifically verified.
[ترجمه ترگمان]گوگل نزدیک ترین چیز به موجودیت مستقل است که می تواند به طور علمی تایید شود
[ترجمه گوگل]گوگل نزدیک ترین چیزی است که موجودیت Omniscient (all-knowing) وجود دارد که می تواند علمی تایید شود
15. He's nervous when trying to potray himself as omniscient.
[ترجمه ترگمان]اون وقتی سعی می کنه خودش رو به عنوان یه چیز واقف نگه داره، عصبی شده
[ترجمه گوگل]او وقتی تلاش می کند خود را به عنوان شناخته شده عصبی کند، عصبی است