کلمه جو
صفحه اصلی

nepotism


معنی : خویش و قوم پرستی
معانی دیگر : (دادن شغل و امتیازات ناسزیده به خویشاوندان) تبارگماری، تبعیض به سود خویشاوند، انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده و اقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری

انگلیسی به فارسی

خیش و قوم پرستی، انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده و اقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری


بی نظمی، خویش و قوم پرستی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: nepotistic (adj.), nepotist (n.)
• : تعریف: favoritism shown to a near relative, as in preferential hiring or patronage.

- The governor was accused of nepotism after he hired his inexperienced nephew to fill a top position.
[ترجمه ترگمان] فرماندار پس از اینکه برادرزاده بی تجربه خود را استخدام کرد تا جایگاه بالایی را پر کند متهم به انتصاب های فامیلی شد
[ترجمه گوگل] فرماندار بعد از اینکه برادرزاده بی تجربه خود را استخدام کرد تا جایگاه بالای خود را پر کند، متهم به گریه بود

• granting of favors to relatives; favoritism shown to relatives (especially in securing jobs)
if someone uses their power or authority to get jobs or other benefits for members of their family, you refer to this action as nepotism.

مترادف و متضاد

favoritism


Synonyms: bias, discrimination, inequity, one-sidedness, partiality, partisanship, preference, preferential treatment


خویش و قوم پرستی (اسم)
nepotism

جملات نمونه

1. his errors were nepotism and acceptance of gifts
گناه او پارتی بازی برای خویشاوندان خود و قبول هدایا بود.

2. Cage changed his name to deflect accusations of nepotism.
[ترجمه ترگمان]کیج نام خود را تغییر داد تا اتهامات مربوط به انتصاب های فامیلی را منحرف کند
[ترجمه گوگل]کیج نام خود را تغییر داد تا اتهامات محاربه را برطرف کند

3. He was guilty of nepotism and corruption.
[ترجمه ترگمان]او به انتصاب های فامیلی و فساد متهم بود
[ترجمه گوگل]او گناهکار و فساد بود

4. He has an incurable and widespread nepotism.
[ترجمه ترگمان]او دارای nepotism incurable و incurable است
[ترجمه گوگل]او دارای ذات ناپذیر و گسترده است

5. The congressman lashed the president for his nepotism.
[ترجمه ترگمان]نماینده مجلس رئیس جمهور را به خاطر انتصاب خود سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]کنگره رییس جمهور را برای نجابت خویش خواند

6. Nepotism, though of widespread occurrence, is formally considered to be an offence against common morality.
[ترجمه ترگمان]Nepotism، با وجود رخداد گسترده، رسما به عنوان یک جرم علیه اخلاق رایج در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]نومیدی، هرچند از وقوع گسترده، به طور رسمی به عنوان یک جرم علیه اخلاق عمومی مطرح می شود

7. Through successive administrations, corruption, nepotism and fiscal mismanagement remained the order of the day.
[ترجمه ترگمان]از طریق ادارات پی درپی، فساد، انتصاب های فامیلی و سو مدیریت مالی به ترتیب روز باقی می ماند
[ترجمه گوگل]از طریق ادارات پیوسته، فساد، بی نظمی و سوء مدیریت مالی باقی می ماند

8. The city government throbbed with nepotism, malfeasance and awesome abuse of public money and facilities.
[ترجمه ترگمان]دولت شهر با سو nepotism، malfeasance و سو استفاده شدید از پول و امکانات عمومی در حال تپیدن بود
[ترجمه گوگل]حکومت شهر با طغیان، خشونت و سوء استفاده عظیم از پول و امکانات عمومی خشمگین شد

9. Unashamed nepotism ensured that one of the boys became Archbishop of St Andrews while still a minor.
[ترجمه ترگمان]انتصاب های فامیلی مطمئن بودند که یکی از پسران اسقف اعظم سنت اندروز شد، در حالی که هنوز هم جزئی بود
[ترجمه گوگل]احزاب بی نظیر اطمینان دادند که یکی از پسران اسقف اعظم سنت اندروز در حالی که هنوز جزئی است

10. He resigned, amid rumours of nepotism.
[ترجمه ترگمان]او در میان شایعات مربوط به انتصاب های فامیلی، استعفا داد
[ترجمه گوگل]او در میان شایعات فکری، استعفا داد

11. Nepotism is selfish behaviour having the appearance of altruism since it benefits relatives as well as ones own concerns.
[ترجمه ترگمان]Nepotism رفتار خودخواهانه است که ظاهر نوع دوستی را از زمانی که از بستگان و نیز نگرانی های خود استفاده می کند، دارد
[ترجمه گوگل]نئوپرسیسم رفتار خودخواهانه با ظهور نوع دوستی است زیرا از خویشاوندان و همچنین نگرانی های خود بهره می برد

12. Nepotism is an old story in Hollywood Circles.
[ترجمه ترگمان]Nepotism یک داستان قدیمی در حلقه های هالیوود است
[ترجمه گوگل]Nepotism یک داستان قدیمی در محافل هالیوود است

13. So educational achievement rather than nepotism offers a background to the respect, status and deference accorded to elites.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، موفقیت آموزشی جای خود را به مشاغل، وضعیت و احترامی که به نخبگان می دهد، ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، موفقیت تحصیلی به جای پراگماتیسم زمینه ای برای احترام، وضعیت و ارادت به نخبگان فراهم می آورد

14. Nepotism, cronyism and favoritism are rampant.
[ترجمه ترگمان]Nepotism، دوست گرایی و طرفداری، شایع است
[ترجمه گوگل]بی نظمی، زناشویی و فریبندگی شایع است

15. That looked like just the sort of nepotism that the president abhors.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه فقط یه جور پارتی بازیه که رئیس جمهور متنفره
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که فقط نوعی خیانت به رئیس جمهور است

پیشنهاد کاربران

با پوزش از خانم هانیه صادقی آذر

بهتر است ( پسوندِ ـــــــــ گرایی برای ism ) را بکار بگیریم تا پسوند ( ـــــــــــ سالاری "cracy" )

بنابراین بهتر است بعنوان معنای نپوتیسم بگوییم �خویشاوندگرایی� و نه خویشاوندسالاری

تصمیم گیری یا دادن امتیاز به نفع خویشان و نزدیکان
انتصاب خویشاوندان

تبارگماری

( دادن شغل و امتیازات ناسزیده به خویشاوندان ) تبارگماری

پارتی بازی

جانشین پروری ( معادل رسمی پارتی بازی )

خویشاوندسالاری

انتصاب آقازاده ها
آقا زاده گرایی


انتصاب خویشاوندان در موقعیت های شغلی و اجتماعی برای افراد مشهور و قدرتمند


کلمات دیگر: