کلمه جو
صفحه اصلی

nexus


معنی : اتصال، رابطه، سلسله، پیوند، رابطه داخلی، گروه متحد
معانی دیگر : (رابطه یا اتصال میان اعضای یک گروه یا بخش های یک سری) همبستگی، همبست

انگلیسی به فارسی

سلسله، پیوند


اتصال، رابطه، رابطه داخلی، گروه متحد


نکسوس، رابطه، پیوند، سلسله، اتصال، رابطه داخلی، گروه متحد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: nexus, nexuses
(1) تعریف: a connection or link between individuals of a series or group.
مشابه: liaison

(2) تعریف: a connected series or group.
مشابه: bond

• means of connection, link, joint; connected group
a nexus is a connection or a series of connections and links within a particular situation or system; a formal word.

مترادف و متضاد

اتصال (اسم)
abutment, connection, connector, connectivity, junction, linkage, juncture, union, incorporation, continuity, conjunction, coupling, nexus, conjuncture, contact, connexion

رابطه (اسم)
connection, linkage, bond, tie, relation, respect, relevance, nexus, dash, relevancy, connexion, liaison, contingence

سلسله (اسم)
concatenation, run, string, flight, dynasty, genealogy, chain, suite, system, series, rank, nexus, gradation, catena, succession, ridge

پیوند (اسم)
graft, connection, linkage, union, synthesis, slur, link, nexus, confederacy, grafting, hyphen, ligament, zonule

رابطه داخلی (اسم)
nexus

گروه متحد (اسم)
nexus

جملات نمونه

1. Shared ambition is the vital nexus between them.
[ترجمه ترگمان]جاه طلبی مشترک، پیوند حیاتی بین آن ها است
[ترجمه گوگل]جاه طلبی اشتراکی ارتباط حیاتی بین آنهاست

2. Times Square is the nexus of the New York subway.
[ترجمه ترگمان]میدان تایمز، مجموعه متروی نیویورک است
[ترجمه گوگل]میدان تایمز رابطه مترو نیویورک است

3. There was a time when the soil nexus held the promise of unifying physical and human geography.
[ترجمه ترگمان]زمانی بود که پیوند خاک نوید وحدت جغرافیای فیزیکی و انسانی را داشت
[ترجمه گوگل]زمانیکه ارتباط خاک ارتباطات جغرافیایی فیزیکی و انسانی برقرار بود، زمان وجود داشت

4. They are born into a nexus of interactions and relationships that shape the expression of their own needs from the very beginning.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مجموعه ای از تعاملات و روابط متولد می شوند که بیان نیازهای خود را از همان ابتدا شکل می دهند
[ترجمه گوگل]آنها به یک رابطه از تعاملات و روابط متکی هستند که بیانگر نیازهای خودشان از همان ابتدا شکل می گیرد

5. The significance of the class-party nexus will be explored in more detail shortly.
[ترجمه ب. احمدی] بزودی اهمیت رابطۀ حزب و طبقه به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد.
[ترجمه ترگمان]اهمیت زنجیره طبقه - حزبی به زودی در جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]اهمیت ارتباط گروهی حزب در کوتاه مدت مورد بررسی قرار خواهد گرفت

6. This nexus of factors had two important effects.
[ترجمه ترگمان]این مجموعه فاکتورها دارای دو اثر مهم بودند
[ترجمه گوگل]این ارتباط از عوامل دارای دو اثر مهم است

7. That symbiotic nexus of press and professors has, in the meantime, revealed a sinister aspect too.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این پیوند symbiotic مطبوعات و استادان نیز جنبه شومی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در عین حال، ارتباط همبستگی مطبوعات و استادان، یک جنبه شوم نیز نشان داد

8. This paper summarizes the experiment design and the nexus between sealant samples ply warp and test data. It provides some gist for distinguishing test result of sealant.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور خلاصه طرح آزمایش و پیوند بین نمونه های درزگیر انجام داده و داده های آزمایشی را آزمایش می کند این امر به گونه ای است که برای تشخیص یک نتیجه تست از وسیله درزگیر به دست می آید
[ترجمه گوگل]این مقاله خلاصه طرح آزمایش و ارتباط بین نمونه های سیمانی نمونه های سیم پیچ و داده های آزمون است برای تشخیص نتیجه آزمایش از مهر و موم، برخی از مفاهیم را ارائه می دهد

9. Nexus: The Kingdom of the Winds is a massively multiplayer onlinerole - playing game inspired by Asian mythology.
[ترجمه ترگمان]Nexus: پادشاهی بادها یک بازی multiplayer به نام onlinerole است که از اساطیر آسیایی الهام گرفته است
[ترجمه گوگل]Nexus: Kingdom of Winds یک بازی چند نفره onlinerole است که بازی الهام گرفته از اساطیر آسیایی است

10. Torso Action: the backbone of the body trunk, nexus, connecting his head and limbs.
[ترجمه ترگمان]عمل Torso: ستون فقرات تنه بدن، پیوند، اتصال سر و دست او
[ترجمه گوگل]اعصاب تله: ستون فقرات تنه بدن، اتصال، اتصال سر و اندام

11. What was needed was some one outside and above the territorial nexus, requirements fulfilled only by the young king.
[ترجمه ترگمان]چیزی که مورد نیاز بود، در بیرون و بالاتر از پیوند قلمرویی بود که تنها توسط پادشاه جوان انجام می شد
[ترجمه گوگل]آنچه که مورد نیاز بود، یکی از خارج و بالاتر از ارتباطات ارضی بود، الزامات مورد نیاز تنها توسط پادشاه جوان انجام شد

12. The issue involved with the tracing of any problem or interest is to identify each nexus where a departure becomes apparent.
[ترجمه ترگمان]مساله درگیر با ردیابی هر مساله یا منافع، شناسایی هر پیوند است که در آن عزیمت آشکار می شود
[ترجمه گوگل]مسئله مربوط به ردیابی هر گونه مشکلی یا علاقه است که شناسایی هر رابطه ای را که در آن از بین بردن آشکار می شود، شناسایی کنید

13. The other side of control consisted almost entirely of the cash nexus - the economic benefits.
[ترجمه ترگمان]جنبه دیگر کنترل تقریبا به طور کامل از پیوند نقدی - منافع اقتصادی بود
[ترجمه گوگل]طرف دیگر کنترل تقریبا به طور کامل از رابطه نقدی بود - مزایای اقتصادی

14. Given the tone of our conversation and the weather, an entire nexus of unspoken intrigue suddenly surrounded me.
[ترجمه ترگمان]با توجه به لحن صحبت و آب و هوا، یک رشته رابطه پنهانی ناگهان من را احاطه کرده بود
[ترجمه گوگل]با توجه به تن گفتگوی ما و آب و هوا، یک ارتباط کامل از فتنه های ناگسستنی ناگهان مرا احاطه کرد

پیشنهاد کاربران

کلاف، شبکه

ارتباط، پیوند
Link
Connection
Causal nexus = causal link = رابطه علت و معلولی
At the nexus of = in the middle of

Second Avenue is a nexus for the city’s
. complicated relationship with tourism


کلمات دیگر: