کلمه جو
صفحه اصلی

pash


معنی : سر، نرمی، یورش، کله، باران شدید، ضربت خردکننده، بازور پرتاب کردن، رگبار تند باریدن، کوبیدن
معانی دیگر : (محلی)، پرتاب و خرد کردن یا شدن، (خودمانی) علاقه ی سطحی و زودگذر، سقوط برف سنگین

انگلیسی به فارسی

ضربت خردکننده، سقوط برف سنگین، باران شدید، یورش،نرمی، بازور پرتاب کردن، کوبیدن، رگبار تند باریدن،سر، کله


انگلیسی به انگلیسی

• crush on a person, infatuation

مترادف و متضاد

سر (اسم)
slide, secret, edge, end, mystery, point, acme, top, head, tip, inception, beginning, chief, origin, apex, vertex, cover, corona, incipience, headpiece, extremity, glide, piece, flower, lid, pate, noddle, pash, plug, inchoation, lead-off, nob, noggin, sliding

نرمی (اسم)
subtlety, suavity, amenity, leniency, softness, plasticity, lubricity, gloss, unction, lenity, pash, malleability

یورش (اسم)
offense, rush, attack, assault, offensive, onslaught, onrush, raid, pash, pounce, sally, sortie

کله (اسم)
head, brain, pate, noddle, pash, pericranium

باران شدید (اسم)
pash, heavy rain, rainstorm, rainsquall

ضربت خردکننده (اسم)
pash

بازور پرتاب کردن (فعل)
pash

رگبار تند باریدن (فعل)
pash

کوبیدن (فعل)
grind, stub, forge, beat, thrash, fustigate, mallet, ram, berry, knock, pummel, flail, drive, bruise, stave, hammer, frap, pash, smite, nail, pound, thresh, whang

جملات نمونه

1. she had a pash for her school friend
او نسبت به هم مدرسه ای خود محبت کودکانه داشت.

2. "We'll go forward as business partners, " Mr. Pash said.
[ترجمه ترگمان]آقای pash گفت: ما به عنوان شریک تجاری پیش می رویم
[ترجمه گوگل]آقای پاش گفت: 'ما به عنوان شرکای تجاری خواهیم رفت

3. "The players are our partners," said Pash.
[ترجمه ترگمان]Pash می گوید: \" بازیکنان شریک ما هستند \"
[ترجمه گوگل]پاش گفت: 'بازیکنان شرکای ما هستند '

4. Miranda likes you. . . I think she has quite a pash on you.
[ترجمه ترگمان] میراندا \"از تو خوشش میاد\" فکر کنم اون حسابی عاشق تو شده
[ترجمه گوگل]میراندا شما را دوست دارد من فکر می کنم او کاملا برهنه است

5. The pash is slithering out of the closet.
[ترجمه ترگمان]The از کمد بیرون می لغزند
[ترجمه گوگل]سرسبز خارج از گنجه است

6. Maybe he's whisked her off to Tenerife for a bit of pash under the sun.
[ترجمه ترگمان]شاید او او را به خاطر یک تکه زمین زیر آفتاب از Tenerife بیرون اورده است
[ترجمه گوگل]شاید او برای خستگی کمی از خورشید به تنریف برود

7. Answer: you cop out and buy the LOLcat book. Pish pash, job done.
[ترجمه ترگمان]جواب بده، برو بیرون و کتاب LOLcat رو بخر چرت نگو، کار تمومه
[ترجمه گوگل]پاسخ شما به پلیس و خرید کتاب LOLcat پشم پشم، کار انجام شده است

She had a pash for her school friend.

او نسبت به هم‌مدرسه‌ای خود محبت کودکانه داشت.



کلمات دیگر: