1. north africa has witnesed a strong religious revival
آفریقای شمالی شاهد یک احیای مذهبی نیرومند بوده است.
2. north by west
به سوی شمال غرب
3. north wind
باد شمال
4. a north wind
یک باد شمالی
5. just north of the church
درست در شمال کلیسا
6. he went north
او به سوی شمال رفت.
7. the true north
شمال زمین آسه ای (که با قطب شمال فرق دارد)
8. he went up north
به شمال رفت.
9. in the extreme north of the island
در شمالی ترین جای جزیره
10. the building faces north
ساختمان رو به شمال است.
11. canada lies to the north
کانادا در شمال قرار دارد.
12. shemiran is to the north of tehran
شمیران در شمال تهران است.
13. a ship at forty degrees north latitude
کشتی واقع در عرض جغرافیایی (پهنا رج) چهل درجه ی شمالی
14. the river verges to the north
رودخانه به سوی شمال می رود.
15. a wind blowing strong from the north
بادی که از سمت شمال به شدت می وزد
16. a cold wind is blowing from the north
باد سردی از شمال می وزد.
17. a cold wind was blowing from the north
باد سردی از سوی شمال می وزید
18. the prevailing winds here are from the north
در اینجا بادهای غالب از سمت شمال می وزند.
19. niasar is only an hour's drive to the north
نیاسر فقط در فاصله یکساعته در شمال قرار دارد.
20. snow made the traffic slow in the city's north
برف رفت و آمد در شمال شهر را کند کرد.
21. the epicenter of this earthquake was ten kilometers north of ghom
مرکز این زمین لرزه در ده کیلومتری قم قرار داشت.
22. the road to isfahan diverges from the kashan road just north of ghom
جاده ی اصفهان درست در شمال قم از جاده ی کاشان جدا می شود.
23. The River Tees empties into the North Sea.
[ترجمه ترگمان]رودخانه Tees به دریای شمال می ریزد
[ترجمه گوگل]رودخانه های دریایی به دریای شمال می رسند
24. I still remember the mountains in the north, locked in snow and ice.
[ترجمه ترگمان]هنوز کوه ها را در شمال، در برف و یخ را به یاد دارم
[ترجمه گوگل]من هنوز کوه ها را در شمال به یاد دارم، در برف و یخ قفل شده است
25. Toxic chemicals continue to be dumped in the North Sea.
[ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی سمی همچنان در دریای شمال رها می شوند
[ترجمه گوگل]مواد شیمیایی سمی همچنان در دریای شمال تخلیه می شوند
26. cold winds coming from the north.
[ترجمه ترگمان]باده ای سرد از شمال می آیند
[ترجمه گوگل]باد های سرد از شمال می آیند
27. China bounds on Russia in the north.
[ترجمه ترگمان]چین در شمال به مرزه ای روسیه بر می گردد
[ترجمه گوگل]چین در شمال روسیه در مرز روسیه قرار دارد
28. A compass shows you which direction is north.
[ترجمه ترگمان] یه قطب نما که نشون میده سمت شمال کدوم طرفه
[ترجمه گوگل]قطب نما نشان می دهد که کدام جهت شمال است
29. The north of the country rose in rebellion against the government.
[ترجمه ترگمان]شمال کشور در شورش علیه دولت قیام کرد
[ترجمه گوگل]شمال کشور در برابر دولت قیام کرد
30. North Korea is one of China's staunchest allies.
[ترجمه ترگمان]کره شمالی یکی از متحدان ثابت قدم چین است
[ترجمه گوگل]کره شمالی یکی از متحدین قوی چین است