کلمه جو
صفحه اصلی

noontime


معنی : نیم روز، موقع ظهر
معانی دیگر : هنگام ظهر، ظهر هنگام، نیمروزان، ظهر (noontide و noonish هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

موقع ظهر، نیمروز


ظهر، نیم روز، موقع ظهر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: midday; noonday.

• noon, twelve o' clock p.m., midday

مترادف و متضاد

نیم روز (اسم)
south, noon, midday, meridian, noontime, noontide

موقع ظهر (اسم)
noontime

جملات نمونه

1. at noontime a person's shadow becomes smaller
هنگام ظهر سایه ی انسان کوتاه تر می شود.

2. The restaurant was full of the usual noontime pack of watchful lobbyists and string-pullers.
[ترجمه ترگمان]رستوران پر از چراغ های معمولی ظهر بود
[ترجمه گوگل]رستوران پر از بسته ناهار معمولی لابی گران مراقب و رشته نوردان بود

3. Cars started coming through the gate shortly after noontime.
[ترجمه ترگمان]کمی بعد از ظهر ماشین ها از دروازه رد شدند
[ترجمه گوگل]ماشین ها از مدت کوتاهی بعد از ظهر از طریق دروازه وارد شدند

4. She traded three years of noontime sex with him for the price of her education.
[ترجمه ترگمان]او سه سال وقت ظهر را با او به خاطر پرورش تحصیلات خود با او معامله کرد
[ترجمه گوگل]او سه سال رابطه جنس نازل با او را برای قیمت تحصیلش معامله کرد

5. The restaurant bustled 27 with noontime activity as businesspeople made deals and glanced at their watches.
[ترجمه ترگمان]این رستوران در روز ۲۷ اوت در حالی که بازرگانان معاملات خود را انجام می دادند و نگاهی به ساعت خود داشتند، در روز ۲۷ اوت با این فعالیت همراه شدند
[ترجمه گوگل]رستوران با 27 دقیقه فعالیت خود را به عنوان دست اندرکاران سرگرم کرد و به تماشای آنها نگاه کرد

6. Enroll in a noontime or an after - work exercise class.
[ترجمه ترگمان]Enroll در یک کلاس ورزش و یا یک کلاس بعد از کار
[ترجمه گوگل]ثبت نام در یک ظهر و یا یک کلاس تمرین پس از کار

7. Today's heavier noontime traffic seemed to be building up earlier than usual.
[ترجمه ترگمان]امروز ظهر روز بعد ترافیک سنگین شد و به نظر می رسید که ترافیک امروز زودتر از همیشه آماده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ترافیک روزهای سخت تر امروزه زودتر از معمول شکل می گیرد

8. Downtown Atlanta is normally an unhurried place where the noontime odor of fried chicken wafts through the thick humidity.
[ترجمه ترگمان]شهر مرکز آتلانتا معمولا مکانی بدون عجله است جایی که بوی مرغ سوخاری در رطوبت غلیظ پیش می رود
[ترجمه گوگل]مرکز شهر آتلانتا معمولا یک مکان ناامید کننده است که در آن بوی آخرالزمان مرغ سرخ شده از طریق رطوبت ضخیم از بین می رود

9. Theoclymenus delivers his prophecy as the suitors are sitting down for their noontime meal.
[ترجمه ترگمان]Theoclymenus پیش گویی او را به عنوان suitors برای غذای ظهر آماده می کند
[ترجمه گوگل]Theoclymenus پیشگویی خود را ارائه می دهد به عنوان دوستداران نشسته برای صرف صبحانه خود

10. This paper classifies TV news program by morning time, noontime and evening time just on the basis of logic.
[ترجمه ترگمان]این مقاله برنامه اخبار تلویزیون را با زمان صبح، ظهر و عصر تنها براساس منطق دسته بندی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله برنامه های تلویزیونی تلویزیونی را به صورت صبح، عصر و عصر بر اساس منطق طبقه بندی می کند


کلمات دیگر: