کلمه جو
صفحه اصلی

paperwork


معنی : نوشته، تشریفات اداری، کاغذ بازی، تکالیف درسی، کار روی کاغذ، کار نوشتنی
معانی دیگر : کار دفتری، کاغذ بازی و تشریفات اداری، منشی گری، نوشته، کار روی کاغذ، کار نوشتنی، تکالیف درسی

انگلیسی به فارسی

تشریفات اداری، کاغذ بازی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: routine written or clerical work that accompanies business or other transactions.

- I have to pay my bills, write a letter, and do some other paperwork this weekend.
[ترجمه ترگمان] من باید صورت حساب خود را بپردازم، نامه ای بنویسم و کاره ای اداری دیگری را این آخر هفته انجام بدهم
[ترجمه گوگل] من باید صورتحسابهایم را پرداخت کنم، یک نامه بنویسم، و این آخر هفته های دیگر کاغذ کاری را انجام دهم
- The job of a police officer involves paperwork as well as being out in the community.
[ترجمه ترگمان] شغل یک افسر پلیس شامل کاغذبازی و همچنین خارج شدن از جامعه است
[ترجمه گوگل] کار یک افسر پلیس شامل پروگرام کار و همچنین در جامعه است

• work done on paper; office work, administrative work
paperwork is the routine part of a job which involves dealing with letters, reports, and records.

مترادف و متضاد

نوشته (اسم)
record, deposition, writing, opus, inscription, epigraph, manuscript, writ, scrip, paperwork

تشریفات اداری (اسم)
paperwork

کاغذ بازی (اسم)
paperwork

تکالیف درسی (اسم)
paperwork

کار روی کاغذ (اسم)
paperwork

کار نوشتنی (اسم)
paperwork

جملات نمونه

1. he was burdened with endless paperwork
گرفتار کارهای دفتری تمام نشدنی شده بود.

2. She filled in the requisite paperwork.
[ترجمه ترگمان]اون پر از کاغذبازی لازم بود
[ترجمه گوگل]او کاغذهای لازم را پر کرد

3. 74 per cent of teachers found the paperwork was unmanageable.
[ترجمه ترگمان]۷۴ درصد از معلمان کاره ای اداری را مهار کردند
[ترجمه گوگل]74 درصد از معلمان دریافتند که پرونده ها غیر قابل کنترل است

4. Police work involves so much paperwork these days.
[ترجمه ترگمان]کار پلیس در این روزها شامل کاغذبازی زیادی است
[ترجمه گوگل]کار پلیس در این روزها بسیار زیاد است

5. I handled most of the paperwork.
[ترجمه رضا] من بیشتر کارهای دفتری رو مدیریت می کنم
[ترجمه ترگمان]من بیشتر کاغذ بازی رو کنترل کردم
[ترجمه گوگل]من بیشتر از کاغذکاری را مدیریت کردم

6. I've left the paperwork for you.
[ترجمه ترگمان]من کاغذ بازی های اداری رو برات گذاشتم
[ترجمه گوگل]من کاغذ را برای شما گذاشتم

7. We need to reduce paperwork and bureaucracy in the company.
[ترجمه ترگمان]ما باید کاغذبازی و بوروکراسی در شرکت را کاهش دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید در کمپین کاغذکاری و بوروکراسی را کاهش دهیم

8. I spent the afternoon doing routine paperwork.
[ترجمه ترگمان]من بعد از ظهر رو صرف انجام کاره ای اداری و کاره ای روزمره کردم
[ترجمه گوگل]من بعد از ظهر بعد از ظهر کارهای روزمره انجام دادم

9. I've got a mound of paperwork to do.
[ترجمه ترگمان]من یه عالمه کار اداری دارم که باید انجام بدم
[ترجمه گوگل]من تا به حال یک تپه کاغذی برای انجام

10. Paperwork consumed much of the committee's time.
[ترجمه ترگمان]Paperwork بیشتر وقت کمیته را مصرف کرد
[ترجمه گوگل]بیشتر وقت کمیته در حال کار بر روی کاغذ بود

11. I spent the whole day wading through the paperwork on my desk.
[ترجمه ترگمان]من کل روز رو صرف نوشتن کاره ای اداری روی میزم کردم
[ترجمه گوگل]من روز تمام روز را از طریق کارهای کاغذی روی میزم گذراندم

12. I'm leaving the solicitors to sort out the paperwork.
[ترجمه ترگمان]من دارم از شرکت حقوقی بیرون می روم تا کاره ای اداری را انجام دهم
[ترجمه گوگل]من از وکلا می خواهم تا پرونده ها را مرتب کنند

13. I have some paperwork to finish up.
[ترجمه ترگمان]من یه سری کاغذ بازی دارم که باید تمومش کنم
[ترجمه گوگل]من بعضی از پرونده ها را به پایان رسانده ام

14. There is no additional fee or paperwork for this insurance cover.
[ترجمه ترگمان]هیچ هزینه اضافه ای برای این پوشش بیمه وجود ندارد
[ترجمه گوگل]برای این پوشش بیمه هیچ هزینه اضافی و یا کاغذی وجود ندارد

15. How quickly can you prepare the paperwork?
[ترجمه ترگمان]چقدر سریع میتونی کاغذ بازی های اداری رو آماده کنی؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم کاغذ را آماده کنم؟

پیشنهاد کاربران

The document that you need for a particular activity or occasion

فرم استخدام

کاغذ بازی

کاغذبازی اداری

کارهای دفتری

پرونده، مثل پرونده ی پزشکی

کاغذ بازی، کار اداری

مراحل اداری

اسناد رسمی ( مانند فرم ها و گزارش ها )

منابع کاغذی

( N. )
کاغذها و مدارک یک کار
For example👇🏻
There is a lot of paper work involved_

تشریفات اداری

مدارک

فرم یا متنی که باید جاهای خالی آن تکمیل شود.

تشریفات اداری
کاغذ بازی های اداری



کلمات دیگر: