1. Gestures are a nonverbal means of expression.
[ترجمه ترگمان] gestures یه اصطلاح غیر کلامی از بیان غیر کلامی هستن
[ترجمه گوگل]حرکات یک وسیله بیان غیر مترقبه هستند
2. The second stage involves understanding and communicating with nonverbal patterns.
[ترجمه ترگمان]مرحله دوم شامل درک و ارتباط با الگوهای کلامی است
[ترجمه گوگل]مرحله دوم شامل درک و ارتباط با الگوهای غیر کلامی است
3. Words take second place to nonverbal cues, personal mannerisms, gestures, expressions, and overall appearance.
[ترجمه ترگمان]کلمات جایگاه دوم را به نشانه های غیر کلامی، رفتارها، رفتارها، حالات و ظاهر کلی می برند
[ترجمه گوگل]کلمات جایگاه دوم را به نشانه های غیر کلامی، شیوه های شخصی، حرکات، عبارات و ظاهر کلی جای می گیرند
4. Some nonverbal messages are so necessary to language that they must be included in descriptions of it.
[ترجمه ترگمان]برخی از پیام های غیر کلامی برای زبانی که باید در توصیف آن گنجانده شوند، بسیار ضروری هستند
[ترجمه گوگل]برخی از پیام های غیرالکلی زبان بسیار لازم هستند که باید در توضیحات آن گنجانده شود
5. Some simulations, such as flight, are largely nonverbal, but some have a high verbal content.
[ترجمه ترگمان]برخی شبیه سازی ها، مانند پرواز، به طور گسترده غیر کلامی هستند، اما برخی از آن ها دارای محتوای شفاهی بالایی هستند
[ترجمه گوگل]برخی از شبیه سازی ها، مانند پرواز، عمدتا غیر کلامی هستند، اما برخی از آنها دارای محتوای کلامی بالایی هستند
6. A nonverbal political communication might have enormous impact or might be completely ignored.
[ترجمه ترگمان]ارتباط غیر کلامی می تواند تاثیر زیادی داشته باشد و یا ممکن است کاملا نادیده گرفته شود
[ترجمه گوگل]یک ارتباط سیاسی غیررسمی ممکن است تاثیر زیادی داشته باشد یا ممکن است به طور کامل نادیده گرفته شود
7. At least she had gotten a logical, if nonverbal, response to her question.
[ترجمه ترگمان]حداقل او منطقی به نظر می رسید، اگر غیر کلامی بود و جواب سوال او را می داد
[ترجمه گوگل]حداقل او یک پاسخ منطقی داشت، اگر غیر کلامی، پاسخ به سوال او
8. Rob hit the speed bumps fast, a nonverbal message to the guard.
[ترجمه ترگمان]راب با سرعت به سرعت ضربه زد، یک پیام غیر کلامی به گارد
[ترجمه گوگل]راب ضربه سریع به سرعت، یک پیام غیرواقعی به محافظ
9. Nonverbal signals form an important part of communication.
[ترجمه ترگمان]سیگنال های غیر کلامی بخش مهمی از ارتباط را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]سیگنال های غیررسمی بخش مهمی از ارتباطات را تشکیل می دهند
10. Oh no, was her nonverbal reply; this is how it should be done.
[ترجمه ترگمان]او جواب داد: - اوه، نه، این کار باید انجام بشه
[ترجمه گوگل]اوه نه، پاسخ غیر کلامی او بود؛ این است که چگونه باید انجام شود
11. She was an expert in nonverbal communication.
[ترجمه ترگمان]او متخصص ارتباطات غیر کلامی بود
[ترجمه گوگل]او متخصص ارتباطات غیرکلامی بود
12. Nonverbal communication for classroom teaching also arouses the interest of scholars.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات کلامی برای آموزش کلاس ها نیز علاقه محققان را برانگیخته است
[ترجمه گوگل]ارتباط غیرمستقیم برای تدریس در کلاس درس، علاقه متقاضیان را نیز موجب می شود
13. As a type of nonverbal communication, paralanguage is of great importance in spoken language communication.
[ترجمه ترگمان]به عنوان نوعی ارتباط غیر کلامی، paralanguage از اهمیت زیادی در ارتباط کلامی سخن گفتن برخوردار است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نوع ارتباط غیرمستقیم، زبان پارسی در ارتباطات گفتاری زبان اهمیت زیادی دارد
14. Considering the influence of nonverbal communication, we never really stop communicating.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن تاثیر ارتباط غیر کلامی، ما هرگز واقعا ارتباط را متوقف نمی کنیم
[ترجمه گوگل]با توجه به تأثیر ارتباطات غیر کلامی، ما هرگز ارتباط برقرار نمی کنیم