کلمه جو
صفحه اصلی

passible


معنی : حساس، دردکش
معانی دیگر : قادر به احساس کردن یا رنج بردن، حس دار، سوهشگر، سترساگر، فساد پذیر

انگلیسی به فارسی

دردکش، حساس، فساد پذیر


قابل قبول، دردکش، حساس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: passibility (n.)
• : تعریف: open to feeling, emotion, or sensation; impressionable; sensitive.
متضاد: impassible

• sensitive, perceptive, capable of feeling

مترادف و متضاد

حساس (صفت)
alive, acute, keen, sensitive, susceptible, delicate, touchy, tender, exquisite, vigilant, sensate, sentient, stark, techy, sensory, kittle, passible, sharp-nosed, soft-boiled, thin-skinned, supersensitive, susceptive, ticklish

دردکش (صفت)
passible

جملات نمونه

1. Toute infraction est passible d'une amende voire d'une peine de prison.
[ترجمه ترگمان]و بر خلاف قانونی که در زندان رخ داده بود، از زندان amende بود
[ترجمه گوگل]نقض توافقنامه منوط به آزادی زندانیان است

2. Dr:Yes, that's quite passible. Never mind, you must be admitted and operated at once.
[ترجمه ترگمان]دکتر: بله، بسیار خوب است مهم نیست، باید فورا قبول کنید و کار کنید
[ترجمه گوگل]دکتر بله، این کاملا قابل قبول است هرگز نفهمیدید، باید مجددا پذیرفته شوید و عمل کنید

3. I know it doesn't sound passible.
[ترجمه ترگمان]می دانم که به نظر خوب نمی آید
[ترجمه گوگل]من می دانم که صدا قابل قبول نیست

4. Yes, that's quite passible. Never mind, you must be admitted and operated at once.
[ترجمه ترگمان]بله، کاملا passible است مهم نیست، شما باید فورا دست به کار شوید و عمل کنید
[ترجمه گوگل]بله، این کاملا قابل قبول است هرگز نفهمیدید، باید مجددا پذیرفته شوید و عمل کنید

5. It is passible to build up faith in oneself by having the right attitude towards one's own abilities.
[ترجمه ترگمان]مهم است که با داشتن نگرش درست نسبت به توانایی های خود، به خود ایمان داشته باشد
[ترجمه گوگل]با داشتن دیدگاه درست نسبت به توانایی های خود، قابل اعتماد است تا ایمان به خود را ایجاد کنید

پیشنهاد کاربران

ممکن بودن ، امکان داشتن


کلمات دیگر: