کلمه جو
صفحه اصلی

nonpareil


معنی : بی نظیر، بی همتا
معانی دیگر : بی تا، بی رقیب، بی مانند، تک، آدم بی همتا، چیز بی نظیر، چیز منحصر به فرد، غیر مساوی

انگلیسی به فارسی

غیر مساوی، بی همتا، بی نظیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: without any equal; peerless.
مترادف: matchless, peerless, unequaled, unique, unparalleled, unrivaled, unsurpassed
متضاد: mediocre
مشابه: ace, alone, exceptional, incomparable, supreme, unapproachable
اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing whose excellence is unequaled; paragon.
مترادف: nonesuch, paragon
مشابه: apotheosis, cr�me de la cr�me

- The spoiled bride insisted on hiring the nonpareil of cake decorating.
[ترجمه ترگمان] عروس لوس اصرار داشت که the تزیین کیک را استخدام کند
[ترجمه گوگل] عروس از بین رفته اصرار داشت که بدون استفاده از دکوراسیون کیک کار کند

(2) تعریف: a pellet of colored sugar, or a small, flat chocolate candy covered with such pellets.
مشابه: candy, chocolate, Jimmies

• unique person or thing; little chocolate disc covered with sugar pellets

مترادف و متضاد

بی نظیر (صفت)
unique, inapproachable, unparalleled, unprecedented, inimitable, incomparable, unrivaled, unbeatable, nonpareil, unexampled

بی همتا (صفت)
unique, unparalleled, incomparable, unrivaled, unbeatable, unmatched, matchless, peerless, nonpareil, unexampled

جملات نمونه

1. the nonpareil beauty of this silk carpet
زیبایی بی مانند این قالیچه ی ابریشم

2. He was a great player, Britain's nonpareil of the 1990s.
[ترجمه ترگمان]او بازیکن ماهری بود، nonpareil از دهه ۱۹۹۰
[ترجمه گوگل]او یک بازیکن عالی بود، بی نظیر انگلیس در دهه 1990

3. The nonpareil Lily Pons sang the role on tour.
[ترجمه ترگمان] لی لی pons \"نقش تور رو اجرا کرد\"
[ترجمه گوگل]Lily Pons، غیرخودش نقش را در تور بازی کرد

4. Keane may be a nonpareil in that regard but Nevillewill never be found wantingifa team-mate needs someone by his side.
[ترجمه ترگمان](Keane)ممکن است در این رابطه nonpareil باشد، اما هیچ وقت پیدا نمی شود که جفت گیری از طرف او به کسی نیاز داشته باشد
[ترجمه گوگل]کین ممکن است در این رابطه غیرمعمول باشد اما Nevillewill هرگز پیدا نمی شود

5. This paper remains a nonpareil platform for writing a column — not just for its readership, but also for its journalistic freedom.
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک سکوی nonpareil برای نوشتن یک ستون - نه فقط برای خوانندگان خود بلکه برای آزادی روزنامه نگاری اش باقی می ماند
[ترجمه گوگل]این مقاله یک پلت فرم غیر اختصاصی برای نوشتن یک ستون است - نه فقط برای خوانندگانش بلکه برای آزادی روزنامه نگاری

6. But this nonpareil, which never needed sharpening and would never break.
[ترجمه ترگمان]اما این nonpareil که هرگز نیازی به تیز کردن و تیز کردن نداشت و هرگز از هم جدا نمی شد
[ترجمه گوگل]اما این غیر رسمی که هرگز نیازی به تیز کردن نداشت و هرگز شکست نخورد

7. As for them encouraging sectarianism, his letter is a nonpareil in its bigotry and insensitivity.
[ترجمه ترگمان]در مورد آن ها که فرقه گرایی را تشویق می کنند، نامه اش به تعصب و عدم حساسیت آن nonpareil است
[ترجمه گوگل]همانطور که برای تشویق فرقه گرایی به آنها احترام می گذارند، نامه ای از او به عنوان بی عاطفه و بی حساسیت است

8. We may have to agree that the noble Lord is not precisely a nonpareil as a departmental minister.
[ترجمه ترگمان]ما باید قبول کنیم که لرد شریف دقیقا مثل یک وزیر بخش نیست
[ترجمه گوگل]ممکن است ما مجبور شویم توافق کنیم که پروردگار پروردگار دقیقا به عنوان یک وزیر اداره ای نیست

9. Can McGrady, entering his 11th NBA season, at long last live up to his nonpareil reputation and deliver a blue-collar, crunch-time effort in the post-season?
[ترجمه ترگمان]آیا McGrady، وارد فصل یازدهم NBA خود می شود، تا زمانی که به شهرت nonpareil خود برسد و یک اقدام زمان محکم در فصل بعد را به پایان برساند؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم McGrady، وارد 11th NBA فصل خود، در نهایت زندگی می کنند به شهرت غیر رسمی خود و تحویل آبی، یقه، زمان تلاش در بعد از فصل؟

10. We may have to agree that the noble Lord a nonpareil as a departmental minister.
[ترجمه ترگمان]ممکن است ما باید قبول کنیم که لرد شریف به عنوان وزیر کشور منصوب شده است
[ترجمه گوگل]ممکن است ما مجبور باشیم که پروردگار نجیب را به عنوان یک وزیر اداره ای غیرممکن بدانیم

11. Studies on the micropropagation of 5 cultivars of almond, Bulgaria Nonpareil, Fritz, Prize and Neplus, was conducted with node explants.
[ترجمه ترگمان]مطالعات در مورد غلظت ۵ نوع برداشت بادام، بلغارستان Nonpareil، فریتز، جایزه و Neplus با گره explants انجام شد
[ترجمه گوگل]مطالعات بر روی میکروزیکاوی 5 رقم بادام، بلغارستان Nonpareil، Fritz، Prize و Neplus، با گیاهان گره انجام شد

the nonpareil beauty of this silk carpet

زیبایی بی‌مانند این قالیچه‌ی ابریشم


پیشنهاد کاربران

بهتراز همه. اسمارتیز
reviews by film critic nonpareil Pauline Kael

نُقل, اسمارتیز, تکه های رنگی کوچک شکر برای تزئینات


کلمات دیگر: