1. a pathetic speech
یک نطق بسیار بد
2. the pathetic conditions in some government offices
وضع اسف بار برخی از ادارات دولتی
3. the pathetic cries of a woman whose child had been run over by a car
فریادهای حزن آفرین زنی که فرزندش زیر ماشین رفته بود
4. she looked old and pathetic
او به نظر پیر و قابل ترحم بود.
5. The small group of onlookers presented a pathetic sight.
[ترجمه ترگمان]گروه کوچک تماشاچیان منظره رقت انگیزی را به او نشان دادند
[ترجمه گوگل]گروه کوچکی از تماشاچیان دیدی دلسوزانه داشتند
6. I refused to go along with their pathetic charade.
[ترجمه ترگمان] من قبول نکردم که با این بازی رقت انگیز اونا ادامه بدم
[ترجمه گوگل]من موافقت کردم همراه با شکوه تلخی خودم بروم
7. It's pathetic to see fifty-year-old rock stars prancing around on stage as if they were still teenagers.
[ترجمه ترگمان]این تاثر برانگیز است که ستاره های سنگی پنجاه ساله را ببینید که در حال دویدن روی صحنه هستند، انگار که هنوز نوجوان هستند
[ترجمه گوگل]خنده دار است که ستاره های پنجاه سالۀ راک در اطراف صحنه حضور داشته باشند، مثل اینکه هنوز نوجوان بودند
8. Human nature is the most pathetic: we always dream of the horizon of a wonderful rose garden, not to enjoy today in our window open rose.
[ترجمه ترگمان]طبیعت انسان most است: ما همیشه رویای یک باغ گل رزی عالی را می بینیم، نه اینکه از امروز در پنجره خود لذت ببریم
[ترجمه گوگل]طبیعت انسان خجالت آور است، ما همیشه روی افق یک باغ گل رز زیبا رویا می رویم، امروز امروز در پنجره ی پنجره ی ما باز نمی شود
9. The starving children were a pathetic sight.
[ترجمه ترگمان]بچه های گرسنه منظره رقت انگیزی بودند
[ترجمه گوگل]کودکان گرسنه دیدنی تلخی داشتند
10. The animal gave a pathetic little whimper.
[ترجمه ترگمان]حیوان ناله ای رقت انگیز کشید
[ترجمه گوگل]حیوان کمی خجالت زده کمی خجالت کشید
11. The refugees were a pathetic sight - starving, frightened and cold.
[ترجمه ترگمان]پناهندگان منظره رقت انگیزی بودند - گرسنگی، وحشت و سرما
[ترجمه گوگل]پناهندگان یک دیدگاه ترسناک - گرسنه، ترسناک و سرد بودند
12. You're pathetic! Can't you even boil an egg?
[ترجمه ترگمان]تو رقت انگیزی! تو حتی یه تخم مرغ رو boil؟
[ترجمه گوگل]تو دلسوزی آیا شما حتی یک تخم مرغ را جریمه نمیکنید؟
13. She now looked small, shrunken and pathetic.
[ترجمه ترگمان]اکنون کوچک و کوچک و رقت انگیز به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او اکنون نگاه کوچک، خسته و تلخ
14. Vic made a pathetic attempt to apologise.
[ترجمه ترگمان]و یک تلاش احمقانه برای عذرخواهی کرد
[ترجمه گوگل]ویک تلاش تلخ برای عذرخواهی کرد
15. I know it sounds pathetic, but I can't ride a bike.
[ترجمه ترگمان]می دونم رقت انگیز به نظر می رسه، اما من نمی تونم دوچرخه سواری کنم
[ترجمه گوگل]من می دانم که آن را به نظر می رسد تاسف است، اما من نمی توانم دوچرخه سوار