کلمه جو
صفحه اصلی

neighbourhood


معنی : همسایگی
معانی دیگر : neighborhood همسایگی، مجاورت، اهل محل

انگلیسی به فارسی

( neighborhood ) همسایگی، مجاورت، اهل محل


محله، همسایگی، مجاورت


انگلیسی به انگلیسی

اسم و ( noun, adjective )
• : تعریف: a spelling of

• group of houses which make up a distinct region; local area, surroundings (also neighborhood)
a neighbourhood is a part of a town where people live.
if something is in the neighbourhood of a place, it is near to it.

مترادف و متضاد

همسایگی (اسم)
vicinity, neighborhood, soda water, vicinage, neighbourhood

جملات نمونه

1. A criminal gang terrorized the neighbourhood.
[ترجمه ترگمان]یه گروه جنایی در همسایگی رو تهدید کردن
[ترجمه گوگل]باند جنایتکار محله را ترور کرد

2. Plans to build a new nightclub in the neighbourhood have enraged local residents.
[ترجمه 00] رح هایی برای ساخت یک کلوب شبانه جدید در محله، ساکنان محلی را خشمگین کرده است
[ترجمه ترگمان]طرح هایی برای ساخت یک کلوب شبانه جدید در همسایگی، ساکنان محلی را عصبانی کرده است
[ترجمه گوگل]طرح هایی برای ساخت یک کلوب شبانه جدید در محله، ساکنان محلی را خشمگین کرده است

3. The character of the neighbourhood hasn't changed at all.
[ترجمه ترگمان]شخصیت همسایگی اصلا تغییر نکرده
[ترجمه گوگل]شخصیت محله در همه تغییر نکرده است

4. He shouted so loudly that the whole neighbourhood could hear him.
[ترجمه ترگمان]چنان فریاد کشید که تمام همسایه ها صدای او را شنیدند
[ترجمه گوگل]او به صدای بلند فریاد زد: کل محله می تواند او را بشنود

5. My neighbourhood has really been built up.
[ترجمه ترگمان]همسایگی من واقعا ساخته شده است
[ترجمه گوگل]محله من واقعا ساخته شده است

6. Her parents fear that, living in this neighbourhood, she might stray into the wrong company.
[ترجمه ترگمان]والدینش از آن می ترسند که اگر در این حوالی زندگی کنند ممکن است در یک شرکت اشتباه راه بیفتد
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش از اینکه، در این محله زندگی می کنند، ترس دارند، ممکن است به شرکت غلطی برسد

7. We grew up in the same neighbourhood.
[ترجمه ترگمان]در همان حوالی بزرگ شدیم
[ترجمه گوگل]ما در همان محله بزرگ شدیم

8. He was taking potshots at neighbourhood cats.
[ترجمه ترگمان]اون رفته بود به گربه های همسایه دست بزنه
[ترجمه گوگل]او در گربه های محله ی کوچکی قرار داشت

9. Each neighbourhood in New York has its own characteristics.
[ترجمه ترگمان]هر محله ای در نیویورک دارای ویژگی های خاص خودش است
[ترجمه گوگل]هر محله در نیویورک ویژگی های خاص خود دارد

10. The population of this city is in the neighbourhood of three million.
[ترجمه ترگمان]جمعیت این شهر در حدود سه میلیون نفر است
[ترجمه گوگل]جمعیت این شهر در حدود سه میلیون نفر است

11. The story being whispered about the neighbourhood.
[ترجمه ترگمان]داستانی که در آن حوالی پچ پچ می کردند
[ترجمه گوگل]داستان که در مورد محله ها زمزمه می کند

12. The neighbourhood was badly damaged by enemy bombing.
[ترجمه ترگمان]منطقه به شدت از بمباران دشمن آسیب دید
[ترجمه گوگل]محله به شدت توسط بمب گذاری دشمن آسیب دیده است

13. Can you hear someone calling in the neighbourhood?
[ترجمه ترگمان]صدای کسی را می شنوی که در همسایگی ماست؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید کسی را که در محله تماس می گیرد بشنوید؟

14. It seemed like a good neighbourhood to raise my children.
[ترجمه ترگمان]به نظر میومد که همسایه خوبی برای بزرگ کردن بچه هام باشه
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید یک محله خوب برای افزایش فرزندان من بود

15. He's a familiar figure in the neighbourhood.
[ترجمه ترگمان]در همسایگی او یک شخص آشنا است
[ترجمه گوگل]او یک شخص آشنا در محله است

پیشنهاد کاربران

محله

همسایه

همسایه. همسایه اشنا


کلمات دیگر: