کلمه جو
صفحه اصلی

parsley


معنی : جعفری
معانی دیگر : (گیاه شناسی) جعفری (petroselinum hortense از خانواده ی umbel)

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) جعفری


جعفری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of several garden herbs, usu. having finely divided crinkled leaves, used to season or decorate food.

• plant used as cooking herb or garnish
parsley is a small plant with curly leaves that is used for flavouring or decorating savoury food.

مترادف و متضاد

جعفری (اسم)
parsley

جملات نمونه

1. steak garnished with parsley
گوشت سرخ شده که با جعفری تزیین شده است

2. a lambkin stuffed with parsley and prunes
شیشک که توی شکمش جعفری و آلو خشک گذاشته اند

3. Parsley seed goes nine times to the Devil.
[ترجمه ترگمان]دانه کولا نه برابر شیطان است
[ترجمه گوگل]بذر جعفری نه بار به شیطان می رود

4. Nutmeg, parsley and cider all complement the flavour of these beans well.
[ترجمه ترگمان]جعفری، جعفری و شراب سیب همه بوی این لوبیا را به خوبی تکمیل می کنند
[ترجمه گوگل]گردو، جعفری و سیب همه را به خوبی از عطر و طعم این لوبیا تکمیل می کنند

5. Garnish the fish with some fresh parsley and a squeeze of lemon.
[ترجمه ترگمان]ماهی را با کمی جعفری و یک لیمو ترش مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]ماهی را با تعدادی جعفری تازه و یک لیمو آب آشامیدنی تطبیق دهید

6. Stir the parsley into the potatoes and serve at room temperature.
[ترجمه ترگمان]جعفری را به سیب زمینی ها بریزید و در دمای اتاق عمل کنید
[ترجمه گوگل]جعفری را به سیب زمینی بچسبانید و در دمای اتاق خدمت کنید

7. Garnish the dish with parsley before serving.
[ترجمه ترگمان]ظرف را قبل از خدمت به جعفری garnish
[ترجمه گوگل]ظرف قبل از خدمت را با جعفری تطبیق دهید

8. Add some fresh parsley, finely chopped.
[ترجمه ترگمان]کمی جعفری تازه، خرد شده، اضافه کنید
[ترجمه گوگل]جعفری تازه را اضافه کنید، ریز خرد شده

9. Parsley is hardy and can be grown outdoors from the spring.
[ترجمه ترگمان]Parsley مقاوم است و می تواند از بهار در فضای باز بزرگ شود
[ترجمه گوگل]جعفری مقاوم است و می توان خارج از منزل از بهار رشد کرده است

10. Parsley is probably the most commonly used of all herbs.
[ترجمه ترگمان]Parsley احتمالا رایج ترین علفی است که از همه گیاهان استفاده می شود
[ترجمه گوگل]جعفری احتمالا بیشتر از همه گیاهان استفاده می شود

11. Garnish the dish with sprigs of parsley.
[ترجمه ترگمان]یک عالم جعفری با یک عالم جعفری
[ترجمه گوگل]طعم آن را با چاشنی جعفری طعم دهید

12. In a small bowl, mix together pine nuts, parsley, and lemon zest.
[ترجمه ترگمان]در یک کاسه کوچک، آجیل، جعفری و تراشه پوست لیمو را با هم مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]در یک کاسه کوچک، آجیل کاج، جعفری، و نعناع لیمو را هم مخلوط کنید

13. You can use dried parsley, but if you have fresh, so much the better.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از جعفری خشک استفاده کنید، اما اگر تازه دارید، بهتر است
[ترجمه گوگل]شما می توانید از جعفری خشک استفاده کنید، اما اگر تازه، خیلی بهتر است

14. Stir in parsley and Parmesan cheese.
[ترجمه ترگمان]جعفری و پنیر Parmesan را بریزید
[ترجمه گوگل]مخلوط را در جعفری و پنیر پارمسان

15. Season to taste, garnish with the parsley and serve with fresh or dried tagliatelle.
[ترجمه ترگمان]فصل به طعم، چاشنی زدن با جعفری و خدمت با tagliatelle خشک و یا خشک
[ترجمه گوگل]فصل را به طعم و مزه، با جعفری چاشنی کنید و با تگلیاته تازه یا خشک خدمت کنید


کلمات دیگر: