کلمه جو
صفحه اصلی

passion


معنی : عشق، شور، هوای نفس، اشتیاق و علاقه شدید، هوی، احساسات تند و شدید، تعصب شدید، احساسات شدید، اغراض نفسانی
معانی دیگر : (احساس شدید عشق یا شهوت یا خشم یا اشتیاق یا ترس و غیره) شور، شورمندی، فزون سهش، فزون سترسا، (شدید) شهوت، حرارت، ولع، (جمع) احساسات، فزون سهش ها، (در اصل) رنج و اندوه (مثلا عذاب شهید)، شرح عذاب شهید، شرح مصائب ائمه، (p بزرگ) رنج و اندوه حضرت عیسی در روزهای آخر عمرش، شرح مصیبت های عیسی (که در انجیل آمده)، اثر هنری درباره ی مصیبت های عیسی، اغرا­ نفسانی

انگلیسی به فارسی

شور، عشق، هوای نفس، اشتیاق و علاقه شدید، هوی، احساسات تند و شدید، تعصب شدید، اغراض نفسانی


اشتیاق و علاقه شدید، احساسات تند و شدید، تعصب شدید


اغراض نفسانی، هوای نفس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any strong or intense feeling or emotion, esp. love, sexual desire, or hatred.
مترادف: ardor, fervor, fire, intensity, vehemence, warmth
متضاد: apathy
مشابه: abandon, drive, emotion, feeling, flame, heart, heat, intoxication, lust, obsession, rage, romance, temper, urge, verve

(2) تعریف: the object of such feeling.
مشابه: desire, enthusiasm, fancy, love, obsession

(3) تعریف: strong enthusiasm or fondness for something, or the object of such enthusiasm.
مترادف: ardor, fervor, fondness, hunger, love, obsession, zeal
مشابه: concern, craving, desire, enthusiasm, fancy, fire, flame, hobby, infatuation, interest, longing, lust, mania, thirst, yearning

(4) تعریف: an outburst of violent anger or other emotion.
مترادف: outburst, storm
مشابه: fit, frenzy, paroxysm, rage, violence

• suffering of jesus on the cross; biblical writings that list the sufferings of jesus on the cross
ardour, fervor; zeal, enthusiasm; fury; desire, lust
passion is a very strong feeling or belief.
you can refer to a very strong feelings of sexual desire for someone as passion.
if you have a passion for something, you like it very much.

مترادف و متضاد

عشق (اسم)
love, amour, passion, mania

شور (اسم)
deliberation, emotion, excitement, frenzy, passion, rapture, sensation, craze, phrensy

هوای نفس (اسم)
passion, indo-european

اشتیاق و علاقه شدید (اسم)
passion

هوی (اسم)
passion

احساسات تند و شدید (اسم)
passion

تعصب شدید (اسم)
passion

احساسات شدید (اسم)
passion

اغراض نفسانی (اسم)
passion

strong emotion


Synonyms: affection, affectivity, agony, anger, animation, ardor, dedication, devotion, distress, dolor, eagerness, ecstasy, excitement, feeling, fervor, fire, fit, flare-up, frenzy, fury, heat, hurrah, indignation, intensity, ire, joy, misery, outbreak, outburst, paroxysm, rage, rapture, resentment, sentiment, spirit, storm, suffering, temper, transport, vehemence, warmth, wrath, zeal, zest


Antonyms: calm, calmness


adoration, love


Synonyms: affection, amorousness, amour, appetite, ardor, attachment, concupiscence, craving, crush, desire, emoting, eroticism, excitement, fondness, infatuation, keenness, lust, prurience, urge, weakness, yen


Antonyms: dislike, hate, hatred


strong interest


Synonyms: craving, craze, drive, enthusiasm, fad, fancy, fascination, idol, infatuation, jazz, mania, obsession


Antonyms: indifference


جملات نمونه

He expressed his burning passion for Parichehr.

او عشق‌ سوزان خود را نسبت به پریچهر ابراز کرد.


1. patriotic passion
شور میهن دوستی

2. he had a passion for gaming
او عاشق قمار بود.

3. she has a passion for classical music
او سخت عاشق موسیقی کلاسیک است.

4. the height of passion
اوج شهوت

5. the sway of passion moved him to do it
تاثیر شهوات او را وادار به انجام آن کار کرد.

6. those sallies of passion so common in princes
آن لبریزشدن های احساسات که برای شاهزادگان عادی است

7. he attacked materialism with passion
او با شورمندی به ماده گرایی حمله کرد.

8. he expressed his burning passion for parichehr
او عشق سوزان خود را نسبت به پریچهر ابراز کرد.

9. he gets into a passion if you contradict him
اگر روی حرفش حرف بیاوری سخت عصبانی می شود.

10. she flew into a passion and shot him
به شدت خشمگین شد و او را با تیرزد.

11. he hated foreigners with a passion
او به شدت از خارجیان متنفر بود.

12. her coyness inflamed the poet's passion further
ناز و کرشمه ی او آتش هوس شاعر را افروخته تر کرد.

13. his eyes were blazing with passion as he spoke of freedom
درباره ی آزادی که حرف می زد چشمانش از شدت احساسات شعله ور بود.

14. his poetry is brimming with passion
شعر او لبریز از احساس است.

15. With equal passion I have sought knowledge. I have wished to understand the hearts of men. I have wished to know why the stars shine. And I have tried to apprehend the Pythagorean power by which number holds sway above the flux. A little of this, but not much, I have achieved.
[ترجمه ترگمان]با همان شور و هیجانی که در پی دانستن آن هستم دلم می خواست قلب آدم ها را درک کنم می خواهم بدانم چرا ستاره ها می درخشند و من هم سعی کرده ام نیرویی نامریی را که در آن بر فراز the قرار دارد به تصرف درآورده باشم کمی از این، اما نه زیاد، به من دست یافت
[ترجمه گوگل]با شور و شوق برابر من به دنبال دانش هستم من آرزو داشتم قلبهای مردان را درک کنم من می خواستم بدانم چرا ستارگان درخشش دارند و من سعی کردم که قدرت فیثاغورس را که تعداد آن در بالای جریان شتاب می گیرد، بفهمم کمی از این، اما نه چندان، من به دست آورده ام

16. There is not a passion so strongly rooted in the human heart as envy.
[ترجمه ترگمان]در قلب انسان شور و هیجانی وجود ندارد که به آن غبطه بخورد
[ترجمه گوگل]یک اشتیاق به شدت ریشه در قلب انسان به عنوان حسادت وجود دارد

17. There is no passion to be found playing small - in settling for a life that is less than the one you are capable of living.
[ترجمه ترگمان]هیچ شور و اشتیاقی برای پیدا کردن نقش کوچک در زندگی وجود ندارد - در زندگی کردن برای یک زندگی که کم تر از چیزی است که شما قادر به زندگی هستید
[ترجمه گوگل]هیچ اشتیاقی برای پیدا کردن بازی کوچک وجود ندارد - در حل و فصل برای زندگی که کمتر از آن است که شما قادر به زندگی است وجود دارد

18. She argued her case with considerable passion.
[ترجمه ترگمان]او با شور و شوق درباره این موضوع بحث می کرد
[ترجمه گوگل]او پرونده او را با شور و شوق قابل توجهی مورد بحث قرار داد

19. Football arouses a good deal of passion among its supporters.
[ترجمه ترگمان]فوتبال شور و اشتیاق زیادی را بین طرفداران خود بروز می دهد
[ترجمه گوگل]فوتبال هیجان خوبی در میان طرفدارانش ایجاد می کند

20. She didn't believe in grand passion or love at first sight.
[ترجمه ترگمان]او به عشق بزرگ یا عشق در نگاه اول اعتقاد نداشت
[ترجمه گوگل]او در نگاه اول اعتقاد به شور و عشق بزرگ و عشق نداشت

21. His eyes were burning with passion.
[ترجمه ترگمان]چشمانش از شور و شوق می سوخت
[ترجمه گوگل]چشمان او با شور و نشاط بود

22. He flew into a great passion.
[ترجمه ترگمان]او به شور و هیجان شدیدی دچار شد
[ترجمه گوگل]او به شور و شوق زیادی پرواز کرد

His eyes were blazing with passion as he spoke of freedom.

درباره‌ی آزادی که حرف می‌زد، چشمانش از شدت احساسات شعله‌ور بود.


His poetry is brimming with passion.

شعر او لبریز از احساس است.


She flew into a passion and shot him.

به‌ شدت خشمگین شد و او را با تیر زد.


She has a passion for classical music.

او سخت عاشق موسیقی کلاسیک است.


He attacked materialism with passion.

او با شورمندی به ماده‌گرایی حمله کرد.


A political meeting where passions ran high.

یک جلسه‌ی سیاسی که در آن شور و هیجان فراوانی حکم‌فرما بود.


He gets into a passion if you contradict him.

اگر روی حرفش حرف بیاوری ،سخت عصبانی می‌شود.


patriotic passion

شور میهن‌دوستی


He hated foreigners with a passion.

او به ‌شدت از خارجیان متنفر بود.


پیشنهاد کاربران

چیز یا کار مورد علاقه


مغرضانه

جانبدارانه

خواسته قلبی

التهاب، تب و تاب، سوز و گداز، هیجان

نهایت علاقه

چیز مورد علاقه

علائق، ( مجازا ) آرزو، آمال و آرزوها

شور و شوق

خواستنی

مصائب
the passion of the christ
مصائب مسیح

اشتیاق

سللم به معنی شور و اشتیاق و در بعضی مواقع علاقه هم ترجمه میشه، مثال:

I study mathematics with passion =من ریاضیات را با علاقه مطالعه می کنم.

I was full of passion after party=من بعد از مهمانی پر از شور و اشتیاق بودم.

I feel passion when my husband calls me=من احساس شور و اشتیاق می کنم وقتی که همسرم مرا صدا می کند.

موفق باشید!: )

توی برنامه ریزی ماهانه یه قسمت داریم به نام passion
به معنی کارهای مورد علاقه ، چیزی که دوسش داری ، خواسته قلبی و ایناس. . .

تب و تاب

passion ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: شور 2
تعریف: احساس یا اعتقاد شدید و حرکت برانگیز

a strong entusiasm or interest - - - - - love

هوس

عشق و علاقه ( قوی و زیاد و قلبی )
در واقع از Love شدیدتر و قوی تر هستش


🔴a strong feeling of enthusiasm or excitement for something or about doing something
🔴a strong sexual or romantic feeling for someone
🔴a strong feeling ( such as anger ) that causes you to act in a dangerous way


کلمات دیگر: