کلمه جو
صفحه اصلی

odorous


معنی : بودار، متعفن
معانی دیگر : تند بوی، تیز بوی، بوی دهنده، بدبو

انگلیسی به فارسی

بوی خوش، بودار، متعفن


بودار، بدبو، متعفن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: odorously (adv.), odorousness (n.)
• : تعریف: having or giving off a distinctive or strong odor.
متضاد: odorless, scentless

- I breathed in the air of the odorous cheese shop and thought I was in heaven, but my poor husband was absolutely nauseated.
[ترجمه ترگمان] در هوای بوی پنیر متعفن تنفس کردم و فکر کردم که در بهشت هستم، اما شوهر بیچاره من کاملا دچار تهوع شده بود
[ترجمه گوگل] من در هوا از فروشگاه پنیر بوی نفس نفس کشیدم و فکر کردم که من در بهشت ​​بودم، اما شوهر فقیر من کاملا ته ته تهوع بود

• fragrant; releasing a good smell
something that is odorous has a particular smell, especially a pleasant one; a literary word.

مترادف و متضاد

Synonyms: aromatic, balmy, dank, effluvious, fetid, flavorsome, flowery, foul, fragrant, heady, honeyed, loud, malodorous, mephitic, miasmic, moldy, musty, nauseous, odoriferant, odoriferous, offensive, olfactive, olfactory, perfumatory, perfumed, perfumy, pungent, putrid, redolent, reeking, rotten, savorous, savory, scented, scentful, scent-laden, skunky, smelly, spicy, stagnant, stale, stinking, strong, sweet, sweet-scented, sweet-smelling, tumaceous, unsavory, whiffy


Antonyms: odorless


بودار (صفت)
aromatic, redolent, odorous, smelly, odoriferous

متعفن (صفت)
fetid, odorous, smelly, rancid, stinking, putrid, fuggy, mephitic

having fragrance


جملات نمونه

1. The problem of odorous water was solved fairly simply, but it also demonstrated the basic simplicity and robustness of the system.
[ترجمه ترگمان]مساله آب معطر به طور نسبتا ساده حل شد، اما سادگی و استحکام اساسی سیستم را نشان داد
[ترجمه گوگل]مشکل آب آشامیدنی به سادگی حل شد، اما همچنین سادگی و پایداری ساده سیستم را نشان داد

2. Consequently, the more odorous molecules adsorbed, the more the odour is removed.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، مولکول های معطر بیشتر جذب شده و هر چه بیشتر بو برده می شود، بیشتر می شود
[ترجمه گوگل]در نتیجه، مولکول های چرب تر پوست جذب می شود، بیشتر بوی حذف می شود

3. If a person continually inhales odorous air, fatigue sets in, due to the adaptation of the nervous responses to the stimuli.
[ترجمه ترگمان]اگر فرد به طور مداوم هوای معطر، خستگی و خستگی را به خاطر تطبیق واکنش های عصبی به محرک تنفس می کند
[ترجمه گوگل]اگر یک فرد به طور مستمر هوا هوای نفس کشیدن را ایجاد کند، به دلیل انطباق پاسخ های عصبی به محرک، خستگی ایجاد می شود

4. King: Comparisons with you are odorous.
[ترجمه ترگمان]پادشاه: مقایسه با شما معطر است
[ترجمه گوگل]پادشاه مقایسه با شما بوی خوش است

5. Any odorous stockpiled material left in excess of two days shall be covered with tarpaulin sheets.
[ترجمه ترگمان]هر ماده معطر انبار شده که بیش از دو روز باقی می ماند با پارچه های برزنتی پوشیده می شود
[ترجمه گوگل]هر ماده انباشته ای که باقی می ماند بیش از دو روز با ورقه های تارپولین پوشانده شود

6. Odorous pollutants can cause minor annoyance.
[ترجمه ترگمان]آلاینده های odorous می توانند موجب ناراحتی خفیفی شوند
[ترجمه گوگل]آلاینده های بویای می توانند باعث ناراحتی جزئی شوند

7. Give me odorous at sunrise a garden of beautiful flowers where Ican walk undisturbed.
[ترجمه ترگمان]در هنگام طلوع آفتاب باغی از گله ای زیبا به من بدهید که در آن به راحتی بتوانم بدون مزاحمت به راه خود ادامه دهم
[ترجمه گوگل]در طلوع آفتاب، باغ هایی از گل های زیبا را که در آن می توانم بطور صحیح بچرخانم، بسازم

8. All the paints are odorous, but we will try our best to reduce the odor.
[ترجمه ترگمان]همه رنگ ها معطر هستند، اما ما نهایت تلاش خود را می کنیم تا بو را کاهش دهیم
[ترجمه گوگل]همه رنگ ها بویایی هستند، اما ما بهترین ها را برای کاهش بوی خود خواهیم گرفت

9. A heavily brocaded blanket pushed towards the bottom of the bed reveals drying pools of odorous urine.
[ترجمه ترگمان]یک پتوی heavily که به طرف پایین تخت به حرکت در آمده بود، نشان می داد که در حال خشک کردن چاله های of معطر است
[ترجمه گوگل]یک پتو به شدت پرتقال به سمت پایین تخت نشسته است، استخر های خشک کردن ادرار بو را نشان می دهد

10. This can in fact be quite useful in some circumstances such as where a person works in an odorous environment.
[ترجمه ترگمان]این امر در واقع می تواند در برخی شرایط بسیار مفید باشد، مانند جایی که شخص در محیط معطر کار می کند
[ترجمه گوگل]این در واقع می تواند در بعضی شرایط بسیار مفید باشد مانند جایی که یک فرد در یک محیط بی هویت کار می کند

11. Storage : Clean, dry, at ambient temperature, away from odorous materials. open bags must be properly re - sealed.
[ترجمه ترگمان]محل نگهداری: تمیز، خشک، در دمای محیط، دور از مواد معطر کیسه های باز باید به درستی آب بندی شوند
[ترجمه گوگل]ذخیره سازی پاک و خشک، در دمای محیط، دور از مواد بی بو است کیسه های باز باید به درستی بسته بندی شوند

12. Feeble steps were heard on the stairs, and an old man, tall and frail, odorous of pipe smoke, with shaggy, unkept gray hair and a dingy beard, tobacco stained about the mouth, entered uncertainly.
[ترجمه ترگمان]صدای پایی از پله ها شنیده شد و پیرمردی بلند قد بلند و لاغر و لاغر، با موهای ژولیده و ریش خاکستری و ریش خاکستری و ریش سیاه رنگی که از دهان بیرون آمده بود، با تردید وارد شد
[ترجمه گوگل]مراحل قابل قبولی روی پله ها شنیده می شد و یک پیرمرد قد بلند و ضخیم، با رایحه دود لوله، با موهای خاکستری ساق پا و بدون رطوبت و ریش دمیده شده، تنباکو رنگ آمیزی شده در دهان، وارد شدنی نیست

13. The catalytic activated carbon deodorizing device was used for purifying odorous gases in sewage pumping station.
[ترجمه ترگمان]از دستگاه فعال catalytic carbon برای تصفیه گازهای معطر در ایستگاه پمپاژ فاضلاب استفاده شد
[ترجمه گوگل]دستگاه تخلیه کربن فعال کاتالیستی برای تمیز کردن گازهای تنفسی در ایستگاه پمپاژ فاضلاب استفاده شد

14. Never had they noticed the roses so vivid, the willow - herb so meadow - sweet so odorous and pervading.
[ترجمه ترگمان]هرگز ندیده بودند که گل های سرخ آن قدر روشن باشند، این گیاه بید، آن قدر شیرین و پر از آب و هوا باشد
[ترجمه گوگل]هرگز آنها را ندیده بودند که گلها را به رنگ آبی روشن ببندند - گیاه به طرز عجیبی - شیرین و باریک و فراوان است

پیشنهاد کاربران

شوربختانه این واژه هم مانند واژه Odoriferous اشتباه معنی شده در حالیکه در خود همین صفحه معنی مترادف انگلیسی این واژه به صورت fragrant; releasing a good smell درست نوشته شده است. و اما معنی دقیق Odorous عبارت است از : خوشبو ، معطر ، بوی آزاد یا افشانده شده خوب

بدبو


کلمات دیگر: