1. i visit him occasionally
گهگاه او را ملاقات می کنم.
2. even a blind pig occasionally picks up an acorn
حتی اشخاص بی عرضه هم گاهی موفق می شوند
3. hessam still wets his bed occasionally
حسام هنوز گاهگاهی رختخواب خود را خیس می کند.
4. We go for walks in the fields occasionally.
[ترجمه mostafa] ما به طور مداوم برای پیاده روی در مزارع می رویم
[ترجمه ترگمان]گاهی به دنبال راه رفتن در مزارع می گردیم
[ترجمه گوگل]ما به طور مداوم برای پیاده روی در این زمینه ها می رویم
5. Men were standing around, swilling beer and occasionally leering at passing females.
[ترجمه کیارش رضایی عباسی] مردانی که در آن اطراف پرسه می زدند, درحال سرکشیدن آبجو بودند وهرزگاهی با نگاهشان زنان عبوری را با ولع ورانداز می کردند.
[ترجمه ترگمان]مردان اطراف، آبجو خور خور و گاهی به زن ها نگاه می کردند
[ترجمه گوگل]مردان در اطراف ایستاده بودند، آبجو فرو می ریختند و گاهی اوقات در حال عبور از زنان هستند
6. Diligent students occasionally fail this subject.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان Diligent گاهی از این موضوع سر باز می زنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان محترم گاهی اوقات این موضوع را شکست می دهند
7. Occasionally Alice would look up from her books.
[ترجمه ترگمان]گاهی آلیس از کتاب ها بالا را نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات آلیس از کتابهای او نگاه می کند
8. In her autobiography she occasionally refers to her unhappy schooldays.
[ترجمه ترگمان]در زندگینامه او گاهی اوقات به مدرسه schooldays unhappy اشاره می کند
[ترجمه گوگل]او در زندگینامه خود گاهی اوقات به شاگردانش ناراضی است
9. Farmers occasionally plough up old Indian relics.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان گاهی آثار باستانی هندی را شخم می زدند
[ترجمه گوگل]کشاورزان گاهی اوقات آکواریوم های قدیمی هندی را خرد می کنند
10. Most actors fluff their lines occasionally.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بازیگران گاهی خطوط خود را نرم می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر بازیگران گاهی اوقات خطوط خود را خراشیده می کنند
11. Occasionally Farling threw in a question.
[ترجمه ترگمان]گاهی وقت ها هم سوا لاتی هم مطرح می شد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات Farling یک سوال پرتاب کرد
12. It's all right to borrow money occasionally, but don't let it become a habit.
[ترجمه ترگمان]همیشه حق دارد پول قرض بگیرد، اما به این کار عادت نکن
[ترجمه گوگل]درست است که قرض گرفتن پول گاهی اوقات، اما اجازه دهید آن را تبدیل به عادت
13. The paper only occasionally carries editorials.
[ترجمه ترگمان]این مقاله فقط گاهی editorials را باخود حمل می کند
[ترجمه گوگل]مقاله تنها گاه به گاه سرمقاله ها را حمل می کند
14. Dad would occasionally break in with an amusing comment.
[ترجمه ترگمان]بابا گاهی با یک نظر سرگرم کننده وارد اتاق می شد
[ترجمه گوگل]پدر گاهی اوقات با یک نظر سرگرم کننده درگیر می شود