کلمه جو
صفحه اصلی

ointment


معنی : مرهم، روغن، پماد
معانی دیگر : بریزه

انگلیسی به فارسی

روغن، مرهم، پماد


پماد، مرهم، روغن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of various usu. semisolid preparations made to be rubbed into the skin for medicinal, cosmetic, or moistening purposes.
مترادف: balm, cream, embrocation, lotion, moisturizer, salve, unguent
مشابه: balsam, dressing, emollient, liniment

- The doctor prescribed an ointment for the rash.
[ترجمه ترگمان] دکتر یه پماد برای جوش تجویز کرد
[ترجمه گوگل] پزشک یک پماد برای بثورات تجویز کرد

• soft spreadable mixture that is often medicated and is used to sooth the skin, balmy medicated cream
an ointment is a smooth thick substance that is put on sore skin or a wound to help it heal.

مترادف و متضاد

مرهم (اسم)
plaster, inunction, unction, balm, dressing, balsam, salve, ointment, copaiba, unguent, oil

روغن (اسم)
butter, unction, ointment, grease, unguent, oil, lubricant, ghee

پماد (اسم)
ointment, pomade

cream for treatment


Synonyms: balm, cerate, demulcent, dressing, embrocation, emollient, lenitive, liniment, lotion, medicine, salve, unguent


جملات نمونه

1. fly in the ointment
هرچیزی که ارزش یا کارآیی چیز دیگری را کم می کند

2. the application of an ointment
مالیدن مرهم

3. We put some ointment and a bandage on his knee.
[ترجمه ترگمان] یه مقدار پماد و یه بانداژ روی زانویش میذاریم
[ترجمه گوگل]ما بعضی از پماد و باند را روی زانوی خود گذاشتیم

4. This herbal ointment will help to close up your wound quickly.
[ترجمه ترگمان]این پماد گیاهی برای بستن زخم هات به سرعت کمک می کنه
[ترجمه گوگل]این پماد گیاهی به زخم خود نزدیک می شود

5. The doctor painted my wound with ointment.
[ترجمه ترگمان]دکتر زخم من رو با پماد مالیده
[ترجمه گوگل]دکتر زخم من را با پماد رنگ کرد

6. This ointment can work in your skin.
[ترجمه ترگمان]این پماد مرطوب می تواند در پوست شما کار کند
[ترجمه گوگل]این پماد می تواند در پوست شما کار کند

7. Rub the ointment well in the skin.
[ترجمه ترگمان]پماد را به خوبی روی پوست بمالید
[ترجمه گوگل]پماد را خوب در پوست بمالید

8. She applied some ointment to ripen the abscesses on the gums.
[ترجمه ترگمان]مقداری پماد برای رسیدن به درخت های صمغ روی the نصب کرده بود
[ترجمه گوگل]او بعضی از پماد را برای رسیدن آبسه ها روی لثه ها اعمال کرد

9. He received ointment for his flaking skin.
[ترجمه ترگمان]او برای پوست flaking پماد دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او پماد را برای پوسته پوسته شدنش دریافت کرد

10. He put some ointment on the cut.
[ترجمه نیما محمدیان] او مقداری از پماد را بر روی بریدگی گذاشت
[ترجمه ترگمان] اون یه مقدار پماد روی زخم گذاشت
[ترجمه گوگل]او بر روی برش گذاشته است

11. She gently rubbed the ointment in.
[ترجمه ترگمان]به آرامی پماد را مالید
[ترجمه گوگل]او به آرامی پماد را در

12. This ointment might help to clear up your rash.
[ترجمه ترگمان]این پماد میتونه کمکت کنه تا rash رو پاک کنی
[ترجمه گوگل]این پماد ممکن است باعث بروز بثورات شما شود

13. She disrtibuted the ointment evenly over the wound.
[ترجمه ترگمان]او پماد روی زخم را باز کرد
[ترجمه گوگل]او پماد را روی زخم به طور مساوی تقسیم کرد

14. Rub ointment onto the wasp sting.
[ترجمه ترگمان]پماد بمالید را روی نیش زنبور بمالید
[ترجمه گوگل]پوسیدگی را بر روی نیش عصاره بنوشید

15. She dabbed the ointment on the rash.
[ترجمه ترگمان]او به پماد روی جوش تاکید کرد
[ترجمه گوگل]او پماد را روی بثورات گذاشت

پیشنهاد کاربران

پماد

مرهم، پماد

پماد
A medical paste robbed on the skin to heal injuries

پماد , مرهم

# She gently rubbed the ointment in
# He smears ointment on the wound
# an ointment that helps muscle relaxation
# We put some ointment and a bandage on his knee

روغن - پماد


کلمات دیگر: