کلمه جو
صفحه اصلی

omnipotent


معنی : قادر مطلق، قادر متعال
معانی دیگر : همه توان، همه کار توان، قدرقدرت، (o بزرگ - با the) خداوند، ایزد متعال

انگلیسی به فارسی

قادر مطلق، قادر متعال


همه جانبه، قادر مطلق، قادر متعال


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: possessing infinite power; all-powerful.
مترادف: almighty
مشابه: divine, omniscient

- They believe in an omnipotent god.
[ترجمه ترگمان] اونا به خدای قادر مطلق اعتقاد دارن
[ترجمه گوگل] آنها به خدای قادر مطلق اعتقاد دارند

(2) تعریف: possessing arbitrary or great power.
مترادف: mighty, puissant
مشابه: plenipotentiary, powerful, sovereign

- an omnipotent judge
[ترجمه ترگمان] یک قاضی قادر مطلق
[ترجمه گوگل] یک قاضی همه جانبه
اسم ( noun )
مشتقات: omnipotently (adv.)
• : تعریف: (cap.) the supreme deity; God (usu. prec. by the).
مترادف: Deity, Lord, Omniscient, the Almighty, the Creator, the Eternal
مشابه: Allah, almighty, divine, everlasting, Jehovah, Yahweh

• almighty, having infinite power and authority
someone or something that is omnipotent has complete power over things or people; a formal word.

مترادف و متضاد

قادر مطلق (صفت)
almighty, omnipotent

قادر متعال (صفت)
omnipotent

all-powerful


Synonyms: almighty, divine, godlike, mighty, supreme, unlimited, unrestricted


Antonyms: impotent, weak


جملات نمونه

1. only god is omnipotent
فقط خداوند قادر مطلق است.

2. he has made himself the omnipotent leader of a poor nation
او خود را رهبر قدر قدرت یک ملت فقیر کرده است.

3. Beauty is potent; but money is omnipotent.
[ترجمه ترگمان]زیبایی قوی است، اما پول قادر مطلق است
[ترجمه گوگل]زیبایی قوی است اما پول توانا است

4. How can a loving, omnipotent God permit disease, war and suffering?
[ترجمه ترگمان]چگونه یک خدای عشق قادر متعال اجازه بیماری، جنگ و رنج را می دهد؟
[ترجمه گوگل]چگونه خداوند عالم و همه جانبه اجازه بیماری، جنگ و رنج می دهد؟

5. Doug lived in the shadow of his seemingly omnipotent father.
[ترجمه ترگمان]دوگ در سایه پدرش زنده ماند
[ترجمه گوگل]داگ در سایه پدرش ظاهرا همهجانبه زندگی می کرد

6. Nature is powerful, but not omnipotent: history too often influences events.
[ترجمه ترگمان]طبیعت نیرومند است، اما قادر مطلق نیست: تاریخ نیز اغلب بر وقایع اثر می گذارد
[ترجمه گوگل]طبیعت قدرتمند است، اما تاریخ غنی نیست، اغلب بر وقایع اثر می گذارد

7. The Lugbara also believe in a single omnipotent deity as the ultimate creator of life and the dispenser of death.
[ترجمه ترگمان]The همچنین به یک خدای قادر مطلق به عنوان خالق نهایی زندگی و سرچشمه مرگ اعتقاد دارد
[ترجمه گوگل]Lugbara همچنین به یک خدای قادر مطلق به عنوان خالق نهایی زندگی و فساد مرگ معتقد است

8. Big, omnipotent, unpredictable, undependable and cruel.
[ترجمه ترگمان]بزرگ، قدرتمند، غیرقابل اعتماد، غیرقابل اعتماد و سنگدل
[ترجمه گوگل]بزرگ، همه جانبه، غیر قابل پیش بینی، بی ثمر و بی رحمانه

9. He was omnipotent and instrumental in the fertilisation of the earth, having divinely bestowed the first rain.
[ترجمه ترگمان]او قادر مطلق و در اعماق زمین بود و در آن باران نخستین باران را ملکوتی یافته بود
[ترجمه گوگل]او در لقاح زمین، همه جا توانا و سازنده بود و اولین بار باران را به وجد آورد

10. We had built a giant and omnipotent mortgage department; then we let half of it leave and fired the rest.
[ترجمه ترگمان]ما یک قسمت رهن عظیمی ساخته بودیم و بعد نصف آن را رها کردیم و بقیه را هم اخراج کردیم
[ترجمه گوگل]ما بخش وام مسکن غول پیکر و قدرتمند ساختیم؛ سپس نیمی از آن را ترک کردیم و بقیه را اخراج کردیم

11. Money is not omnipotent, but we can't survive without money.
[ترجمه ترگمان]پول قادر مطلق نیست، اما بدون پول هم نمی توانیم زنده بمانیم
[ترجمه گوگل]پول همه جا نیست، اما ما بدون پول نمی توانیم زنده بمانیم

12. But how do I know you're omnipotent too? Gates.
[ترجمه ترگمان]اما من از کجا می دانم که تو هم قادر مطلق هستی؟ TGMN_DOT\" گیتس \"
[ترجمه گوگل]اما چگونه می توانم بدانم که شما هم همهچیز هستید؟ گیتس

13. God and omnipotent, etc. However, Wharton also tries her best to depict the and indifferent God.
[ترجمه ترگمان]\"با این حال\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" به بهترین وجه سعی دارد که خداوند را به تصویر بکشد \" \" \"
[ترجمه گوگل]خدا و همه جانبه و غیره با این حال، Wharton نیز تلاش می کند تا او را به تصویر کشیدن و بی تفاوتی خدا

14. When we are omnipotent we shall have no more need of science.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما قادر مطلق هستیم، دیگر نیازی به علم نداریم
[ترجمه گوگل]زمانی که ما قادر مطلق هستیم، نیازی به علم نخواهیم داشت

15. If something could disenchant voters, it would be the image of a political leader who is relying on an omnipotent image to woo votes.
[ترجمه ترگمان]اگر چیزی می تواند رای دهندگان را تحت تاثیر قرار دهد، این تصویری از یک رهبر سیاسی خواهد بود که به تصویری مطلق متکی است تا به آرا رای دهد
[ترجمه گوگل]اگر چیزی می تواند رای دهندگان را تخریب کند، این تصویری است از یک رهبر سیاسی که بر روی یک تصویر همه جانبه برای تکیه بر رای قرار دارد

Only God is omnipotent.

فقط خداوند قادر مطلق است.


He has made himself the omnipotent leader of a poor nation.

او خود را رهبر قدر قدرت یک ملت فقیر کرده است.


The Omnipotent punished him with hellfire.

خداوند او را با آتش دوزخ تنبیه کرد.


پیشنهاد کاربران

تمام - توانا

ویسپِتوان.
هماد توان.

همه توان

( of a deity ) having unlimited power. ( یک خدایی ) دارای قدرت نامحدود است.
"God is described as omnipotent and benevolent""خدا به عنوان توانمند و مهربان توصیف شده است"

having great power and influence. داشتن قدرت و نفوذ زیاد.
"an omnipotent sovereign""حکومت پادشاهی مطلق"

قدرتمند

همه فن حریف، نیرومند، توانمند

خداگونه

ابر قدرت

قادر مطلق، همه کار توان، همه فن حریف
adjective
formal : having complete or unlimited power : all - powerful
◀️omnipotent gods
◀️an omnipotent ruler/state

◀️ I'm using Google translator to speak with you
The omnipotent Google


کلمات دیگر: