معنی : دزدی، ذره، چیزی، چیز، گیره، نیش، زخم زبان، سرمازدگی، دردناک بودن، طعمتندوتیز، بباد انتقاد گرفتن، در اثرسرما بیحس شدن، صدمه زدن، جیم شدن، گاز گرفتن، جوانه زدن، کش رفتن
معانی دیگر : میان دو سطح (مثلا گازانبر یا موچین) گرفتن و فشردن، (لای چیزی) گیرانداختن یا فشردن، (محکم) گرفتن، نیشگون گرفتن، (کناره ی چیزی را یا شکوفه و جوانه و غیره را) بریدن، چیدن، زدن، کندن، جلوی پیشرفت یا رشد چیزی را گرفتن، آسیب رساندن، (گیاه) سرما زده کردن، (خودمانی) قاپیدن، دزدیدن، (انگلیس - عامیانه - با: off یا away یا along و غیره) با چالاکی عمل کردن، پریدن و انجام دادن، (سرما) سوز، حرف نیش دار، کلام برنده، طعم تند، مزه ی قوی، (جامه) درز گرفتن، تو گذاشتن، گاز، گیر، تکه، بریده، قطعه، ریزه، (مشروب الکلی) جرعه، قلپ، مزمزه، شکفتن، مانع رشدونموشدن، جفت جفت زدن، جزئی، سرمازدگی گیاه وجوانه