کلمه جو
صفحه اصلی

nervousness


معنی : عصبانیت، برافروختگی
معانی دیگر : حالت عصبانی

انگلیسی به فارسی

عصبی بودن، عصبانیت، برافروختگی


انگلیسی به انگلیسی

• jumpiness, skittishness; stressfulness, tenseness; state of being excited

مترادف و متضاد

عصبانیت (اسم)
chafe, anger, madness, nervousness, huff, ire, willies, boiling point, infuriation, snit

برافروختگی (اسم)
excitation, anger, nervousness, red heat

جملات نمونه

1. He laughed to cover his nervousness.
[ترجمه Tabasom] او خندید تا عصبانیت خودش را پنهان کند
[ترجمه googelplay] اوخوشحال شدتاخشم خودرا پنهان کند
[ترجمه محمد] او خندید تا عصبانیت خودش را پوشش دهد.
[ترجمه ترگمان]او به شدت عصبانیت خود را پنهان کرد
[ترجمه گوگل]او خشمگین شد تا نگرانی خود را پوشش دهد

2. His nervousness was manifest to all those present.
[ترجمه ترگمان]عصبانیت او به همه حاضران منتقل شد
[ترجمه گوگل]عصبانیت او برای همه کسانی که حضور داشتند، آشکار شد

3. She laughed to cover her nervousness.
[ترجمه ترگمان]او شروع به خندیدن کرد تا حالت عصبی او را بپوشاند
[ترجمه گوگل]او خندید تا عصبانیتش را پوشش دهد

4. Adjusting your tie is often a sign of nervousness.
[ترجمه ترگمان]تنظیم کروات شما اغلب نشانه عصبانیت است
[ترجمه گوگل]تنظیم کراوات شما اغلب نشانه عصبی بودن است

5. With great nervousness she followed him.
[ترجمه ترگمان]با عصبانیت شدید او را دنبال کرد
[ترجمه گوگل]با نگرانی بزرگ او او را دنبال کرد

6. His nervousness was obvious right from the start.
[ترجمه ترگمان]عصبانیت او از همان ابتدا آشکار بود
[ترجمه گوگل]عصبانیتش از ابتدا کاملا مشخص بود

7. Her nervousness began to tell as soon as she entered the room.
[ترجمه ترگمان]همین که وارد اتاق شد، خشمش فروکش کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که وارد اتاق شد، عصبی شدنش شروع به صحبت کرد

8. I smiled warmly so he wouldn't see my nervousness.
[ترجمه ترگمان]به گرمی لبخند زدم تا عصبانیت مرا ببیند
[ترجمه گوگل]من لبخند زدیم تا او نگرانی من را نمی بیند

9. He found himself chattering away out of nervousness.
[ترجمه ترگمان]او خود را از حالت عصبی بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او خودش را از نگرانی دور کرد

10. He felt some nervousness at the prospect of meeting her.
[ترجمه ترگمان]از تصور دیدار با او کمی عصبی شده بود
[ترجمه گوگل]او احساس ناراحتی در چشم انداز او را دید

11. There is growing nervousness about the possibility of a war in the region.
[ترجمه ترگمان]نگرانی فزاینده در مورد احتمال بروز جنگ در منطقه وجود دارد
[ترجمه گوگل]نگرانی رو به رشد در مورد احتمال جنگ در منطقه وجود دارد

12. The party had been overlaid with a certain nervousness.
[ترجمه ترگمان]این مهمانی با عصبیت خاصی از آن پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]حزب با نگرانی خاصی روبرو شده بود

13. In her nervousness she stumbled over her words.
[ترجمه ترگمان]با حالتی عصبی به حرف های او پی برد
[ترجمه گوگل]در نگرانی او، او بیش از کلماتش به هم ریخت

14. He spoke up without the slightest sign of nervousness.
[ترجمه ترگمان]او بدون کوچک ترین علامتی از عصبانیت حرف می زد
[ترجمه گوگل]او بدون کوچکترین نشانه عصبی سخن می گفت

15. Her face betrayed her nervousness.
[ترجمه ترگمان]چهره اش حالت عصبی او را به خود گرفت
[ترجمه گوگل]چهره اش عصبانیتش را تحقیر کرد

پیشنهاد کاربران

نگرانی، ترس

عصبیت، فشار عصبی


کلمات دیگر: